یکم حرف به جای عکس:))
سلام درودونه های نازم خیلی وقت بود زیاد ازتون نمینوشتمو عکس
میزاشتم انقدر کم میام که بابا سامانم گفت وبلاگو کلا جمع کردی گفتم
نه بابا دلم نمیاد ولی دیر میرم
خلاصه بگم اومدم هرچی مغزم یاری کرد بنویسم از گل پسرم بگه که
کلا تغییر کردی نفسم کارات اخلاقت حرفت انقدر قبلا از بیرون رفتن
تنهایی باهات وحشت داشتم که همه میدونستن فکر میکردم برنمیام
تنهایی از پست ولی الان هزار ماشالا گوش شیطون کر خیلی خوب شدی
چند ماه قبل مهد نوشتمت که 2روز نرفتی ببشتر اصلا خوشم نمیومد تو
هم خیلی بد شدی و وابسته ترسیدی حتی من برم دستشویی
خلاصه داستانی داشتم باور نکردنی تا اینکه باپرس و جو فراوون تصمیم
گرفتم بریم کارگاه مادر و کودک اردیبهشت هفته 2روز 1ساعت باهم
نقاشیو کاردستیو اینا...
از روز اول خیلی بهتر شدی بماند که چقدر گریه و جیغ داشتی و اصلا
دوست نداشتی ولی الان برعکسه حتی روز اول حرف نمیزدی ولی الان
تمام سعیتو میکنی که حرفتو برسونی
انقدر مودبی از وقتی سلام یاد گرفتی هر کیو میبینی انقدر سلام میکنی
تا جواب بدن میگی ییام تو اکثر حرفات ی ا ش نقش اصلیو دارن مثلا
استخرو میگی ایشتخر انقدر دوست داری که نگو سامانم تو ماه چند بار
میبرتت استخر
اعتماد بنفست بهتر شده و مثل قبل خیلی خجالتی نیستی ولی فوقالعاده
مهربونتر شدی واقعا همه دوستت دارن حتی بعضیا بیشتر از باران
هوای بارانو که خیلی داری کلا جفتتون جونتون در میره براتون اگه
تنهایی با شما برینم یکیتونو نبریم همش میگیم دادا دادایی دادا ارانه
دادایی بارانم اینم چون باران بهت میگه دادا تو یاد گرفتی البته الان
میگه ایان بهت تو هر وقت دبگه خیلی حال کنی یهو میگی بایان
ولی وای به روزی که دعوا کنید تو صبوری باران خیلی خیلی میزنتت تو
هی صبر میکنی خیلی هم میترسی از سرتق خانوم ولی یهو چنان
گازی میگیری بمیرم برای بارانم کبود میشه نفسش بالا نمیاد ضعف
میکنه ها یا موهاشو میکشی رو زمین میبری
باران عروسکم نفسم که خاله ریزس فلفل نبین چه ریزه اتیش پاره
ماشالا به باب اسفنجی میگه ب ب جی اران میگه ده ده جی اینم بگم
ارانم از وقتی به حرف افتادی مغزمونو جوییدی حرف همه که میگفتم
بزار به حرف بیوفته با اینکه خیلی محدوده حرف زدنت نسبت به بقیه
ولی همونایی که بلدیو همش میگی تلفن میگیری دستت همه رو
میگی امیر افشین: اشین سارا:سایا سام :شام خاله:اییه عمه عمو ددی
مامانی بابا بابا جون :باباجی با کلا هر چی بلدی ولی هنوز جمله نمیگی
ولی باران بهتره مثلا میگه تاب تاب عبادی تو اینو کامل نمیتونی بگی
بارانم عروسک خونه خیلی تو دل برویی همچنان با مهسا و مهیا میری و
میایی همسایه هامون جونشون برات در میره تو هم که نگو وقتی از
ما خسته شی سریع مامان مامان میکنی به مهسا به مهیام میگی
مهنی
بگم که قلدری هستیاااات یعنی همه از دستت فرارین 3سوته همه رو
زیرو میکنی انقدر سلیته یی دختر نگو 1نفره همه رو حریفی سام پرند
اران همه رو ریز ریز کردی ولی انقدر خودتو خوب تو دل جا میکنی
که غش و ضعف میکنیم برات دختری دیگه عشوه داری همه بخاطر ریزه
بودنت هم دوستت دارن خیلی بانمکم حرف میزنی
البته از ارانم حرف نزدن یاد گرفتی همچنان شصت دستتو میخوری
خفن هنوز از پوشک نگرفتمت و اصرار ندارم الانم بگیرم چون دیدم اران
عقلش رسید خوب بود تو هم دیر میگیرم چون واقعا حس ندارم نسبت
به قبل خوب خیلی خستگی خوابیم و چیزای دیگه بهتر شده ولی چیزای
دیگه رو شده شیطنتاتون که به هم میوفتین عبن دوقلوها دردسر دارین
باهم بیوفتین زلزله میشه
دیگه بگم دندونای نیشتم خیلی دیر در اومد اگه اشتباه نکنم 2سالگی بود
حالا 1، 2ماه عقبتر یا جلوتر کلا بدغذایی اصلن نمیزاری من غذا بهت بدم
اصلا چی بشه من بدم بلدی جورابو کفشتم پا کنی ولی قربونش برم
اران هیچی قاشقو به زور میگیره کفشم که تلاش نمیکنه پا کنه دق
میده جوراب و لباسم بمانددددد
دیگه همین دیگه فعلا اینا باشه تا بعد تازه به خونه تکونی فکر میکنم
حالم بد میشه خیلی وقتم هست که سنگینیه بغل کردن اران تازه
خودشو نشون دادو من کمرم داغونهههه زانومم که فلج کلی واسه خودم
ناراحتم جوون جوون چلاقم میبوسمتون فرشته های پاک من