ورودت به 18 ماه زندگیت مبارککککککککککککککککککککک
سلام گل گلی مننننننننننننن قند عسلم کاکلی من عشق من
17 ماهگیت به سلامتی تموم شدو وارد 18 ماه زندگیت شدیوایشالا 25 مهررررررررر واکسن داری که دیگه میری تا چند سال دیگه
البته ماه پیش اشتباه گفتم این ماه واکسن داری که تقصیر باباته اخه هی میگفت این ماه من میگفتم نه باباااااااا ماه دیگه
و سلام به جوجه طلایی خودم بارانممممممممممم
که امروز 27 هفته شدی به سلامتی عسلم
از این به بعد باران گوگولیم دیگه چشمای خوشگلشو باز و بسته میکنه زمان خواب و بیداریش مشخصه تازه سکسکه هم میکنههههههههههههههه
روزا سپری میشنو آران خوشگلم روز به روز نفس تر میشیو عزیزتر و تو دل برو ترررررررررررررر و صد البته شیطون تر ولی این حاملگی به کندی میگذرهههههههههههه
یکشنه از شمال اومدیم عزیزم خیلی خیلیییییییییییییی خوب بود کلی برات خودت حال کردی اصلا منو اذیت نکردی منم کلییییییییییی استراحت کردم که دست مامانم درد نکنه چون گفت تو فقط بشینننننننننننن منم که از خدا خواسته مامانم همش پیشت بود توهم که عشق مامانی چون به دلت راه میومد ولی خدایی اذیت نداشتی خوب بود شبا هم عالی خوابیدی در کل بگم کلی حال کردم که بلاخره دیدیم تو اذیت نداری فدات بشم ایشالااااااااااا
جونم برات بگه کلی رفتی بدو بدو کردیو خوردی زمین کثیف و هپلی شدی و حال کردی البته بیرون نرفتیم به جز یه بار رفتیم جنگل بعدش خونه بودیم
از خودمم بگم که دردام تقریبا خوبن ولی یه چیزی میخورم حالت تهوع میگیرم یا شکمم سفت میشه مثل سنگگگگگگگگگگ انگار بارانی گوله میشه خیلی میترسم نکنه مثل تو دل دردی باشه و من بدبختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بشممم وای نه خدایا زبونم لال چون اثرات خاطرات بد دل دردات هنوز جلو چشمام رژه میرن درد زانوهام هم همراهم هستن
اینم از این دیگه فداتون بشم بریم سراغ عکسای خوشگلللللللت عمرک من
تازه رسیده بودیم که دیگه مهلت ندادی کفشارو پات کردیمو رفتییییییییییی
اولش امتحانی سرسرتو که برده بودیم برات آوردیم تو دیدم نه خیر خیلی کارای خطری میکنی
میری بالا پله هارو میگیری اوریزون میشی
انقدر اینجا خندیدمممممممممممممممممممممممم
از بس رفتی دست به ماشینا و چرخا زدی و بازی کردی انگار از مکانیکی برگشتی
شبیه هاجین واچین شده ابروهات فدات شم
یه جنگل فوق العاده زیبااااااااااااااا اسمشم واز بود
یه سگ گرسنه هم گیر داده بود به ما که تو نمیترسیدی میدوییدی دنبالش حیوونی اون میترسید در میرفت
اینجام مامانی هی میاوردت این ور نری دست بزنی بهش
البته به زور هلو اومدی
این زیههههههههههه؟
مگه میزاشتی عکس بگیریمممممممم
میخواستی بری پیش سگه
یا تو گل و اب و کثیفیا اخه هوای ابری و بارونی بود
اینجام درو بسته بودیم که واسه خودت نری بیرون غیب بشی
سنگه خوشمزست
نه انگار خیلی خوشمزست
به زور عمو پورنگگگگگگگ خوابیدی
ایم انداختیم رو کیبوردش که هی خاموش نکنی انگولک کنی
و آقای ما بیدار شدو دهنشو با انگور تازه کرد
من واقعاااااااااا دیگه بغلت نمیکنماااااااا
به خاطر عکس چون اروم واینمیستادی
بارانی هم دیگه کاملننننننننننننننننننننننن نمایانه
پایین ویلا رودخونه خیلی باحالی بود
و ماجرای سنگ انداختنو دهههههههه گفتن شما
اینارو دوست داشتی هی میگفتی این زیهههههههههههه
اینم موقع برگشت که بازم از خواب بیدار شدی
یه سیب دستهه یه بیسکوییتم دستت غافل نمیشی ازشون عزیزمممممممممممممممممممم
اینم از اینننننننننن
جدیدا هر جا سنگ ببینی کاری نداری گلدونه
خاکه دریاست مشت مشت بر میداری میگی دههههههه
دوستت دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمهههههههههههههههههه