♥آران عزیزم ♥آران عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره
باران عزیزمباران عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

★آران و باران کوچولووووووووووووو★

شیطونیا آران جونممممممممم

1391/6/8 18:00
1,539 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوپولوی مامان قربونت برم که انقدر تو شیرینی برای ما خیلیییییییییییییییییییییییی دوست دارم عزیزم

هزار ماشالا که انقدر شیطونو دوست داشتنی هستی روز به روز داری عاقل تر و شیطون تر میشی دیگه نمیزاری عوضت کنم همش بر میگردی سینه خیز میشی تند تند میری جلو یا همش میخوای حرف بزنی ماشالا انقدم که پر حرفییییییییییی عزیزمممم فقط میخوای غلت بزنی بازی کنی یا باهات بازی کنیم و بغلت کنیم

تازگیام وسایلتو میگیری تکونش میدی کلی ذوق میکنی

رفتیم برات تاب خردیم که سوار شی یکم کم غر بزنی اخه انقدر که بغلت کردم دارم از کمر دردو زانو درد میمیرم به خداااااااا چند وقت پیش از خستگی بی اختیار انقدر گریه کردم که نگو اخه بد بختی بغلی هستی شبا از 3 صبح دیگه تو جات نمیخوابی باید تو بغلم بگیرمت منم از بی خوابی میمیرم

الهی فدات بشم دندوناتم داره در میاد اونم چی دندون نیش خیلییییییییییییی اذیت میشی انقدر جیغ و داد میکنی و که گوله گوله اشک میریزی انقدر کوچولویی نمیتونی دندونی دستت بگیری فقط میزاری من یه ذره ماساژ بدم چند روز پیش انقدر جیغ زدی نصفه شب با بابا رفتیم تو خیابونا که تو ماشین بخوابی

واکسن 4 ماهگیتم زدیمو خدا رو شکررررررررررر اصلا اذیت نشدی نه تب کردی نه گریه کردی فقط همون موقع که واکسن زدی یه کم جیغ زدی و گریه کردی همین عزیز دلم

راستییییییی سالگرد ازدواج من و باباتم با جیغ تو همراه شد تا نشستیم غذا بخوریم جیغ جیغ کردی که بغلت کنیم راه ببریمت ماهم قید شامو زدیم ولی فدای سرت اینم یه مدل جشن سالگرد بود دیگه برامون خاطره شد چهارمین سالگردمون با تو خیلییییییییییی خوب بود عشق مامان

تازه رفتیم دکتر طبق هر ماه تو هم خدا رو شکررررررررررررررر همه چیزت خوب بود دکترم گفت از 25 شهریور که رفتی تو 6 ماه غذا رو شروع کنم یعنی 2 هفته دیگه ایشالا میخواستم زودتر بدم که گفت احتیاجی نیست زودتر بدی همون موقع شروع کن

اهان یه چیز دیگه بلاخره من شروع کردم به خوردن دیگه ممنوعیت غذایی ندارم هورااااااااااااااااااا دکتر گفت باید معدت عادت کنه که میخوای به غذا کمکی بیوفتی اذیت نشی  بابا خسته شدم از بس مرغ خوردمممممممممم

دیگه جونم برات بگه تصمیم گرفتم هر کاریو که واسه دفعه اول شروع کردی بنویسم که هم خاطره بشه هم یادمون بمونه

الانم بازم عکسای خوشگلتو میزارم فندق من

                 

وقتی روی این میزاشتم هلت میدادم کلی حال میکردی ماهم برات تاب خریدیم

الهی قربوت برم که انقدر ذوق کردی

اینجام داشتیم میرفتیم خونه مامانی

اینم از لواسون که رفتیم داری باهام حرف میزنی

عصرشم هواخنک شد لباستو عوض کردم که غر زدی کلی

الهی فدات بشم که دوست داری بازی کنی

عزیز دلمییییییی قربوت برم پسرمممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

yasaman jon
8 شهریور 91 18:32
خدا حفظش کنه این پسر خوشگلو


مرسی عزیزم
مامان سمی
16 شهریور 91 11:16
ای جانم چه پسر بانمکی.خدا براتون حفظش کنه و زیر سایه پدرومادرش بزرگ بشه


مرسی عزیز دلم قربونتتتتتت
پگاه مامان آرتین
17 شهریور 91 11:41
سلام مرجان جون.گل پسرمون آقاشده ماشالا.خاله تابت مبارک.همیشه به گشت وگذار.مرجان جون آدرس می دم خونه ماهم بیارش.فعلا به جای من حسابی بچلونش


عزیز دلمییی مزاحم میشیم حتما شمام بیاین خوشحال میشمممممممم مرسیییی دوستم بوسسسسسسسسسسسس
پگاه مامان آرتین
18 شهریور 91 0:18
وای چه تپل شدی عزیزم.دست مامان مرجان دردنکنه.بوس واسه هردوتاتون


قرببونت برم عزیز دلممممممممممممم
شیدا مامان پانی
31 شهریور 91 22:43
سلام خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید (وبلاگ هنری بافتنی خیاطی اشپزی درمورد نی نی هام مطلب دارم ویه عالمه قاب خوشگل واسه نی نی ها واموزش سیسمونی وفروش لباسهای بافتنی دستباف خوشگل واسه نی نی ها ومامانها ی گل منتظرم http://tar-o-pod.mihanblog.com/post/category/184 ادرس فروشگاه journal.hamvar.ir
نگین
5 مهر 91 15:23
درود به مرجان جونم و آؤان توپولو
ماشالا آران جون حسابی بزرگ شده
من چند بار اومدم براتون نظر گذاشتم اما نمیدونم چرا هر چی سر میزنم نمیبینمشون . نکنه باهام قهر کردین؟



نه عزیزممممممممممممممممممممم من ندیدیم به خدا بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مهدی
7 مهر 91 17:57
سلام دوست گلم
وب خیلی خوبی داری مطالبتم خوندنیه خوشحال میشم به من سر بزنی
اگه با تباذل لینک موافقی منو با اسم تروجن لینک کن بعد بگو با چه اسمی لینکت کنم
مرسی ممنوننننننننننن
حتما لینک میکنم