ماجراهاي ازمايش و پيدانشدن كفش:)
ماجراهاي ازمايش و پيدانشدن كفش:) سلامممممم سلامممممممممممم تربچه مامانننننننننننن
قربونت برم عروسك خوشگلمممممممممم
بگم برات از امروز عزيزممممم اول از هم صبح پاشديم ديديم بابا از دانشگاه اومده با نون تازه چاييو دم كرده با سفره اماده براي ما كه صبحانه بخوريم منو بگو اينجوري شده بودمممممم
بعد از صرف صبحانهههههههه حاضر شديم بريم ازمايشگاه براي ازمايشاي شما كلي ازمايش بود از خون بگير تا هپاتيتو كلسيمو تيروييدو كلي چيزاي ديگه كه دكتر ببينه همه چيز خوب باشه
فقط سر ازمايش ادرارت بخاطر يه سري مسائل خنده دار كه بعدن براي خودت ميگم نتونستيم درست ازت بگيريم يه پلاستيك داده بودن بزاريم تو پوشكت ولي نميشد همش خالي ميموند اخرشم سرپاگرفتيمت هي اب سرد بگير رو پاهات اب ولرم بگير رو رونات كه جيش كني خيليييييييييييي خنده دار بود كلي خنديدمممممم اخرشم يه كوچولو با بدبختييييييييييي جيش كردي من گفتم كمه ولي سامان گفت يه دبه كه نميخوان يه ذره براي ازمايش
كه حرف من درست شدو دكتر گفت كمه ماهم كلي التماس كه نميشه و كلي داستان داره گفت باشه اگه كم بود خبر ميكنيم
اينارو گفتم كه بعدن بدوني چي بوددد ولي خيلي خنديديمم
خلاصه بعد ازمايش رفتيم برات كفش بخريم چون هر چي كفش داشتي تو پاهات نميرفتتتتتت چون هزار هزار هزارررررررررررررررررر ماشالا روي پاهات تپله كفشاهم نوووووو موندن
بعدش هي برو اين مغازه هي اون مغازه هي اين ور هي اون ور نخيرررررررر نيستتتتتتتتت كفش براي آران تپل پاي ما نيستتتتتت خواستيم كالج بخريم كه اصلا تو پاهات نميرفت بزرگ ميخريديم زار ميزد كفش بندي كه نگوووووووووو جيغ و داد ميكردي كلافه ميشدي
خلاصه با بدبختيييييييييييي يه كفش پيدا كرديم كه هم روي پاهات بره تو هم خيلي بزرگ نباشه هم راحت باشه ولي انقدر گريه كردي و كلافه كه بغل بودي اين ور اون ورت كرديمو كفش پا ميكردي عصبي شدي و سر ناسازگاري زدي ماهم خسته شديمو بلاخره همونو گرفتيم ولي كاچي بعض هيچييييييييييييييييييي 
مباركه عزيزمممممممممممممم
اينارو ماماني برات خريده عزيزممممممممممم انقدر دوست داري كه نگووووو وقتي باهات بازي ميكنمو دستم ميكنم كلي ميخندي ولي خودت فقط ميكني تو دهنت منم بهت نميدم
تراشه هاي الماسم برات خريده كه ايشالا چند وقت ديگه باهات كار ميكنم
اينم خاله سارا خريده كه بازم با صداش ميرقصيو ذوق ميكني
با دستت ميزني روش ولي چوبشو ميكني تو دهنت
راستي جديدن با اهنگا ميخوني بلند بلند ميگي اد دددددد اااااااااااااااددددددددددددد خيلي بامزههههه خودتم تكون ميدي
دستتم تكون ميدي مياري بالا يكي باز يكي بسته ميرقصوني
تو عمو پورنگم كه شعر ميخونه دست ميزني و ميرقصي الهي فدات شمممممممممممممممم شيرين عسلللللللللللللللللللللللللل عاشقتمممممممممممممم
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
امیرعلی هم رویه پاش مثل کتلت باد کرده بود کفش گیرش نمی اومد به هزار دردسر گیر آوردم پابند لاغری از نوع ویبره دارش بستم 
خیلی جالبه امیدوارم که تن این تپلک عسل ما همیشه سالم باشه 
