روزاای شلوغ مامان و فنچولا
سلام عزیزای دلممممممممممم آرانم جونم پسر 2سالو9روزه
خودممممممممم و دختر نازم که 2روز دیگه 5 ماهه میشی
من عاشقتونممممممممممممممممممما
از قدیم میگفتت دم سال تحویل هر کاری کنی همونه والااااااا راسته
امسال که من دم سال تحویل بدو بدو کردمو هیچی نفهمیدم
واقعااااااااااا از اون روز تا الان همش بپر بپر و بدو بدو دارم
وقتتتتتتتتتتتتت سر خاروندنم ندارم بخدا مثل فرفرهه فررررررررررررررر
میخورم اینور فررررررررررر میخورم اون ور خلاصه که روزایی داریمااا
از تولد 4 نفری بگم که خوب بود ولیییییی امان از دست تو یه دونه
محض رضای خدا عکس تکی با کیک نداری همه عکسامون چپ و
چول شد بند نمیشدی که بخدا میخواستیم برین اتلیه از مهد که
اومدی میخواستم لباسپوشونمت که بریم ولی غوغایی کردی جیغ و
داد ماهم کادوتو نشون دادیم که اروم شی و بریم ولی نههه
ووروجک شده بودیو فقط میخواستی با اهنگ برقصی چون برات اهنگ
گذاشته بودیمو میرقصیدیم القصه که نرفتیم آتلیه ولی
خاطره شد برامون همینکه تو بخندی و ذوق کنی ما خوشحالیم
فدات شمممممم
دیگه بگم که آرانم از 2 شنبه که از مهد اومدی تب شدید داشتییییییی
تا 2 شب تب و لرز خیلی بد بودی بمیرم برات منم نزاشتم بری مهدو
استراحت کنی خلاصه که الان بهتری شکر خدا و داروهاتو
میخوری
باران کوچولوی ماهم خانومییییییی شده برای خودتش غلت میزنی این
ور اون ور صدای مختلف در میاری بلند بلند خیلی هم خوش
خنده یی هزار ماشالااااااااااو اینکه مثل گوجه خوشگل
قرمزززززززززی تو گوجه ی منی با این خنده های نازت که جونمو برات
میدممممممممم ملوس خانوم
حالا میریم دوباره سراغ آران جونم در 2 سال و 9 روزگی اینکارارو انجام
میدیو حرف میزنی
ماما و بابا رو بلاخره میگی هوراااااااا البته بابارو وقتی کارت گیره
اونم خودتو لوس میکنی میگی بباباییی ولی ماما ماما زیاد میگی
شلوارتو از پاهات در میاریو میری دم دستشویی منتظر ما که بشوریمت
توی حموم صابون دست خودتته هم بازی میکنی هم کامل بدنتو
میشوریو تازه خودتم آب میکشی
مسواکم بلدی بزنی ولی نه خیلی ماهرانه دیگه بگم با اینکه حرف
نمیزنی ولی کاملا حرفارو میفهمیو اجرا میکنی فقط نمیدونم چرا
زبون خوشگلت باز نمیشه بجز دجی دیی ددی ماما بابا چیه کیه چی
ببه نه هیچی نمیگی
لیوانو قاشقو ظرفتو درست میگیری موهاتم بعضی وقتا شونه
میکنی کلی کارای خوشگلم میکنی که الان فعلا مغزم خوابه
دیگه میریم سراغ عکسا که البته عکسای تولد چون بابا بخاطر فوت پدر
بزرگ و به احترام ددی ریش گذاشته عکسشو نمیزارم چون
دوست ندارمو ریشش شده این هوا
عکسای ناقص و نامنظم و باقیمانده از تولد کیکم دست خورده شد و
نذاشتم دیگه همین چند تا دونه با باران خوبه بقیشم که نمیشه بزارم
ولی بارانو شقه شقه کردیاداری به صورت خودتو باران برچسب
میزنی
خونه دختر عمه بابا بودیم که هر کدوممون یه دختر یه پسر داشتیم
شده بود مهد کودک اونجا تازه از یکیشونم عکس ننداختم
عشق خودم
آرانو پارسا پسر عمش در حال بوس کردن
هانا جیگری 2 روز کوچکتر از باران
پرند قلقلی دختر عمه بچه ها 5 ماه بزرگتر از باران برهان داداش
هانام بود که عکسشو ندارم
اینم کادوهای پسرکممممممارتقای سرسره 2 پله به 3 پله البته اونو
بدیم شمال اتاقت موند بی سرسره
یه ارگ مجهز که میکروفونو فلشو همه چی میخوره و بازیچه من و
باباته بیشتر کلی حال میده و میخندیمخودتم خیلی خوشتتتتتت
اومدههههه و دوستش داری
دیدم جدید خیلی خط خطی میکنی گفتم این به دردت میخوره عشقم
الانم هر روز کارت اینه با این سر گرم بشیالبته کادوی بقیه
مونده که چون هنوز ندیدمشون بعدن میدن فقط مامان و بابایی و ددی
اینا پول دادن که خودمون خرید کنیم
اینم عروسک خودم فدای خنده هات بشمممممممممم
آرانم عزیزم عشقمممممممممم بی حرف پیش ایشالا سال دیگه تولد
میگیریم امسال که اینجوری شد و کلا قاطی پاتی شد و تولد 4
نفریمونم بازم اونی نشد که من خواستم تو بهترینی و لیاقت همه
چیزای خوبو داری و میدونی من و سامان تنها فکرمون خوشحالی تو
هستش ولی عشقم بزار رو حساب خستگی و سر شلوغیه این چند
وقتمون که همه چیو سر سریو ساده گرفتیم خودت میدونی عاشقتم
همه اینارو با تمام وجودم میگمو مینویسم