5ماهگی عروسک /اولین کوتاهی مو بارانم / اتفاقای بد:(
سلام دوتا گلای خوشگلمممممممم عزیزای دلم نفسای من 5ماهگی عزیزکم دخترکم مبارککککک ببخشید که مامانی
زود و به موقع نمیاد آپ کنه انقدر خسته و داغونممممممممممم که
حد نداره
جونم براتون بگه که ارانم که مریض شدی داروهاتم میخوردی تا زد و
چهلم پدر بزرگ بابایی شدو رفتیم سالن که شب بارونی بود
از اون شب تو به حدیییییییییییییییییییییییی حالت بد بود که واقعا تو
عمرم داغی اینجوری ندیده بودم بوست که میکردم لبام خداشاهده
داغ میشد انگار میسوخت بمیرم برات همش تب و لرز داشتی
مظلوم شده بودیو اروم وقتی خیلی میلرزیدی میترسدی گریه
میکردی میرفتی بغل بابایی دکترم که رفتیم داروهاتو عوض کردو
گفت خیلی عفونت داره
بارانمم خوب بود ولی یهو دیدم پریشب بعد اینکه اران تبو لرز شدید
کردددددد تو گریههههههههههههه گریهههههههههههههه تا2
نصفه شب گریت بند نمیومد روزشم ارانو برده بودیم دکتر ولی تو
رو نه خلاصه که نصفه شب رفتیم درمانگاه پگاه بر عکس دکترای
خوبش شیفت اون شب که مردک عوضی بیشعور هیچی حالیش
نیست تورو دیدو گفت نه هیچی نیستتت حساسیته با اینکه ریه
هاش خیلی صدا داره ولی چیزی نیست گفتم اخه اب ریزش بینی
داره خیلی سرفه میکنه گفت نه
بعدش اسپری دادو سیتریزین گفت اسپریو 1 بار بزن خلاصه که
فرداش شد و سامان گفت زنگ بزن دکتر خود بچه ها اونم گفت
میخوای بیار خودمم ببینم تا مطمئن شم
خداروشکررررررررررررررررررررر که بردیممممممم وقتی دکترش
دید گفت وایییییییییییییییییییییی خدا رحم کرد به باران الهی بمیرم
اگه 1درجه تب میکرد باید بستری میشد این پر از عفونته زده به ریه
هاش چطور دکتر دیشب نفهمید خلاصه کلی دارو دادو گفت
اسپری رو هم بزن انقدر عصبی بودممم از دست دکتر دیشب
سامان گفت پدرشو در میارمممممم تا یه بدبخت دیگه رو راهی
بیمارستان نکنه
ولی ارانم همچنان تب و لرز داره که دکتر گفت بخاطر عفونت شدیده
که نترسید خوب میشه دیشبم تبت شدیددددد بود تا 5 صبح اصلا
نخوابیدم تو هم وسطای شب گلاب به روتون خلط بالا میاوردی
حالت خیلی بد بود ولی صبح خدارو شکرررررررررررررر خوب بودی
چون تا امروز دائمممم تب داشتی بمیرم براتتت
بابا سامانم مریض شده بد بختیی من دیگه واقعااااااااااااا توان ندارم
خیلی خستم خیلییییییییییی قبلا 1 دونه بودی داشتم کف میکردم
الان که دوتا شدید حالتون بد وای چه شوددددددددددددددد
ولی خدارو شکر خدارو هزار مرتبه شکر که خوبین عشقای من
همه میگن همون روز تو تالار چشم خوردین از بسسسسس که
همه دوستتون دارنو این بغل اون بغل میچرخیدین تو چشم بودین
ولی هر چی بود گذشت ایشالا دیگه تکرار نشه فعلا هم 1هفته یی
میشه مهد نمیبرمت تا خوب بشی
این دفعه هم بخاطر بی حالی و بی حوصلگی شماها عکس کم
داریممم
یه روز دیدم داد میزنی صدا میکنی بیاییم ببینیمت دیدم بلهههههه رفتی تو
اینو کلی خوشحالی ووروجکککک
راستی این کتاب رو هم برات گرفتم شاید تو حموم دست از سر شلنگو
چاهک برداری پسر
عروسک خانوم با موهای کوتاه
اینجا قبل کوتاهیه از حموم اومدی سشوار کشیدم
پستونکتو میگیریو بازی میکنی
عاشقتمممممم
دوستتون دارمممممممممممممممممم