یه شمال یهویییییییی
سلام قربونت برم مننننننننن پسر عسل مامانننننن
جونم برات بگه 1شنبه ساعت 11.30 شب بابایی گفت بریم شمال منم فکر کردم شوخی میکنه گفتم بریم بعد گفت خوب برو حاضرررررررررررررشو شما خواب خونه شلوغغغغغغ با کلی کارررر من اینجوری بودم خلاصه بدو بدو کارارو کردیمو ساعت 1.30 رفتیم شمال 4 صبح رسیدیم اخه مامان و بابایی هم رفته بودن و اونجا بودن بعد که گفتیم داریم میاییم کلی خوشحال شدن خلاصه بابا سبب خیر شدو یه شمال اتفاقی رفتیم که خیلی خوب بود درسته هوا سرد و بارونی بود ولی کلی حال داد همه چی برده بودم برات که سرما نخوری و خدا رو شکر خوب بودیو کلی حال داد عزیزم
فعلا بابا امتحاناش تموم شده داره تخته گازززززززززز میره حال کنه ماهم این وسطا میلولیم ولی خوب خیلی خوب بود تنوعی بود
حالا باید زودی لباسا رو بشورم و خونه رو تمیز کنم وسایلا رو جمع کنم برای جمعه 7 صبح باید فرودگاه باشیم امشبم که مهمونی هستیم منم دیگه وقت ندارم خودمم کلییییییییییی کار دارم که باید فردا انجام بدممم
چند تا عکس خوشگل داری ولی نتونستم ببرمت بیرون چون وقتی هوا خوب بود خواب بودی وقتیم بیدار بودی بارون میومد خفنننننننننننننننن همشم تو خونه بودیممممم
توی راهم یه برف خوشگلی بود که نگووووووووووووووو
الانم چنتا عکستو میزارم که خنده های جدید یاد گرفتی وایییییییی دلم ضعف میرهههه فدات شممممم
الهی قربونت برم من هر کی باهات حرف میزنه اینجوری میکنی
دوستان اگه توجه کنید دندون نیش معلومه زده بیرون
قربونت برم با این لباتتتت
اینم از جاده برفی
ایشالا زودی میاییم با عکسای جدید
عاشقتمممممم پسرمممم