اولین سفر هوایی اران جونم به کیش
سلام عشق منننننننننننننننننن قربونت برم عزیز دلممممممم
اومدم با کلییییییی عکس و حرف و گفتنی فدات شم
اول از همه بگم الهی فدات شم که انقدررررررررررررر پسر خوبی بودی اصلا فکر نمیکیردم اذیتم نکنی عزیزم
به جز وقتایی که خسته میشدی گرسنه بودیو گریه میکردی دیگه اذیت نداشتی عشقمممم خیلی خوش گذشتتتتتتتتتتتتتتت کلی عکس گرفتیمو بازی کردیمو گششتیم شما هم خیلی اقا بودی اولین باری بود که سوار هواپیما میشدیو اصلا اذیت نکردی رفتنه که خواب بودی برگشتنه هم بازی کردی تو بغلم و یه کم نق زدی که خوابت میومد غذاتم خوب میخورید و اعصاب خوردی نداشتم
الهی فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بشم هزار ماشالا به جونت بیاد مامانم که خدا وکیلی هر جااااااااااا میرفتیم تو رو بغل میکردن و میخوردنت از رستوران بگیر تا خود هتل و گشت و تفریحمون حتی اوناییی که بچه داشتن عاشقت شدن میگفت واییییییییی چقدر بامزه و خوشگله همش ازت عکس میگرفتن یه جا رفتیم کباب بخوریم که صاحبش اومد ازت عکس بگیره گفت چون تپولوی بامزست میخوایم عکسشو بغل کباب و غذا بزاریم برای بنر تبلیغاتمون توهم خیلی مهربون بودی به همه میخندیدی عزیزمممم یه خانوم اقای چینی هم بودن که ولت نمیکردن اقاهه فارسی بلد بود همش با لهجه خواص میگفت خوشگل خوشگل خیلی چاق وزنه بردار بعد خانومش چینی صحبت میکرد اینم میگفت اره اره خیلی خوشگل کلی خندیدم خیلی بامزه بودن ولی قربونت برم جاهای تفریحی که میرفتیم تو خواب بودی و چون اذیت میشدی بیدارت نکردم عکس بگیریم ولی با این که خوابم بودی کلی عکس گرفتم ازت
راستی دیگه وارد تر شدیو همش داری میری رو دست پا یه قدم بر میداری تلپ میخوری زمین همش دوست داری 4 دست و پا بری یا همش یه جاییو میگیریو بلند میشی دیگه نمیزاری بخوابونمت یا بشونمت همش 4 دست وپا
مرسی پسر قشنگمممممممممممممم که خوب بودی
وقتی داشتیم میرفتیم خواب خواب بودی
اصلا فکر نمیکردم تو کالسکت بمونی و اذیت نکنی
دیگه رسیده بودیمو منتظر بودیم اتاقامونو بدن که من از فرصت استفاده کردم عکس بگیرم ازت
اینجام که رفته بودیم بیرون باز خواب بودی
ولی دیگه بیدار شدی منم بدوبدو دوربین به دست
قربون خنده های شیرینت برممممممممممممم
اینجام منو بابا رفته بودیم جت اسکی سوار شیم نوبتی کردیم اول بابایی بعدشم من که بتونیم یکیمون تورو نگه داره
اینجام چون هم رفته بودن برای جنگ شبانه منو تو سختمون بود که تو سالن یه جای بازی داشت منو تو هم رفتیم و کلی بازی کردیم که چقدرم خوشت اومد عزیزمم
انقدر از این اسبه که تاب میخورد خوشت اومد و دوست داشتی بابایی قرار شد برات بخره عسلم
سره دلفینا با اکرواریومم خوابت برد و نتونستی ببینی
قربونت برم عشق تلفونی
دیگه داشتینم کم کم حاضر میشدیم بریم فرودگاه برای برگشت
ماهم کلی وقت داشتیم به جاش رفتیم گشتیم دوباره
اینم یه سری از وسایلی که برات گرفتیم
برات حوله و توپ چراغ دارو دستگاه حباب سازو یه سری خورده ریزو لباس تو خونه یی گرفتم که ازش عکس نگرفتم اخه تو ساک بود تو ماشین بابا که هنوز نیاورده بالا عزیزممم
عا شقتم نفسمممممم
بعد نوشت:
راستی یه خبر خیلی مهم که یادم رفت بگمممممم16 بهمن سالگرد وبلاگت بود عزیزم 1 ساله شد وبلاگت هورااااااااااا