بلاخره رفتی آتلیه هورااااااا
سلام عزیز دل من قربون شکلت برم وجودم
یه کم دیر اومدم مامان جون اخه این چند روز سرمون شلوغ بود مهمون داشتیم خاله سمیرا اینا اومده بودن رفته بودیم خونه مامانی عروسی بودی آتلیه رفتیم کلی کار داشتیمو منم همش خونه تمیز میکردم اخه یکی میومد یکی میرفت مهمون بازی بود
از اون ورم انقدر شیطون شدی تا میام سر بجنبونم دیر میشه و بخاطر اینکه شبا دیر میخوابی و اذیت میکنی منم تا میخوابی میخوابم و صبحا هم انقدر زود بلند میشی من دارم بیهوش میشم خلاصه کلی بلا شدی عزیزم مبلارو میگریو بالا میری تا دستت به کلید برق برسه رو زمین میخزی تا اشپزخونه و اتاقا میری به همه چیز دست میزنی دستت به شعله های گاز میرسه و میری زیر غذاهارو زیاد میکنییییییییییییییییییییی حسابی خطر ناک شدی دندونتم که نگووووووووووووو دوباره طبق معمول اذیت میکنه و هنوز سفیده و در نیومده توهم شبا خیلیییییییی بد قلقی میکنی دستت همش تو دهنته و از خواب داری غش میکنی ولی نمیخوابی فدات بشم
کم کم به عید نزدیک میشیمو من کلیییییی خوشحالم چون تو پیشمون هستی عزیزم و خوشیمونو صد برابر میکنی امسال یه حال دیگه یی داره چون امسال عید 3 نفره داریم
دیروز بلاخره رفتیم آتلیه میخواستیم بریم عروسی که قبلش رفتیم اونجا و با بدبختی گذاشتی 1بار لباس تنت کنیم بقیشو لخت بودی وایییییی بیچارمون کردی ولی خیلی عکسات خوشگل بود عشقمممممممممممممم ولی اخرش تو عکاسی موقع عکس پای خوشگلت گیر کرد به میخ و کلی گریه کردی الهی فدات بشم اونام کلی معذرت خواهی کردن بنده خدا ها نمیدونستن ولی خیلی خون اومدو گریه کردی عسل من
الانم کلی عکسای خوشگل دارم عزیزمممممممممممممممم
این عکسا ماله یه هفته پیشه اخه وقت نکردم مامانی ازت عکس بگیرم
قربون چشات برم عروسک من
نخور شصت پاتووووووووووو
خوشمزست مامانییییییی
نوش جونت
فدای ایستادنت بشمم
دالییییییییییییییی
عکس داغ داغ قبل عروسی دوست بابایی
خیلی تلاش میکنی پسرمممممم چیکار میکنی؟
بمیرم برای پاهای خوشگلتتتتتتتت
زودی میام با عکسای آتلیه