9روز سفر پر ماجرا
سلام عشق من و باباااااا جونتتتتت فدای چشمای خوشگلت بشم
بلاخره ما 15 برگشتیم به خیر و خوشی و با کلیییییییی ماجرا
جونم برات بگه که 6 حرکت کردیم 15 رسیدیم ولی چون من کلی کار داشتمو مهمونی بودیم وقت نشد بیام زودی عکس بزارمو تعریف کنم
6حرکت کردیم با کلییییییییییی ترافیک راه 3 ساعته چمستان 5.6 ساعت طول کشید وقتی رسیدیم مامانی و بابایی میخواستن بخورنتتتتتتتتتتتتت از بس دلشون تنگ شده بود عشقمممممم
تو این 9 روزه حسابی لوس شدیییییییی هر چی میخوای گریه میکنی باید یه برنامه فشرده بزارم برای تغییر رفتار شما گل پسرررررررررر
برات بگم که ما اونجا هم از دست دندونای شما در امون نبودیمو وای که چقدر بد قلقی کردی چندتا از دندونات تاول زده فکر کنم میخواد ترور کنه منو پشت هم میخواد در بیاد با کلی جیغ و داد وگریه
مادر شوهر خاله سمیرا اینام اومده بودن که متاسفانهههههههههههه حالش بد میشه 3روزی بیمارستان میره تو امل کلی از دماغ خاله و عمو امیر در اومد بعدش همش مهمون میومد پیش مامانی وبابایی کلیییییییی کار کردن و خسته شدن منم چون سر گرم تو بودم کم کمک کردم
ماشالااااااااااااا تو هم انقدر شیطون که نگووووووو کلی کارای خوشمزه میکنی میگم بگو مامان میگی باباااااااا منو بگووووووووو اینجوری میشم اینهمه زحمت بکش بعد بگو باباااااااا شوخی کردم عشقم خیلیییییی باحال میگی بابا انقدررررررررررررررررررررررررررررر ذوق میکنه بابا که نگو خیلی خوشحال میشم خوشحالی بابا رو میبینم وقتی میگی بابا
بعدشم روز 12 مامیا و ددی اومد تا 15 اونجا بودنو باهم برگشتیم دوباره با کلیییییییییییی ترافیک درکل خوب بود ولی دیگه خسته شده بودم از شماللللللللل9روز خیلی زیاد بود
تو شمال عمه پریسا اینا رو هم دیدم اونا پیش مادر شوهرش اینا بودن چند باری هم بیرون بودیم وبعدشم خونه مشغول مهمون داری
از روز اول هی مهمونا میمودن هی میرفتن و توهم کلی اتیش میسوزوندی
کارایی هم که میکنی اینه ادای عطسه و سرفه مارو
در میاری میگی اه دد بب بابا جیغ جیغ مکنی عیننننن
دخترا سر سری میکنی دستتو میزاری رو دهنت
میگی اآآآ بو بو میکنی دائمم دستتو به این ور اون ور
میگیری راه میری عشق ماشینی همش میخوای
پشت فرمون باشی یه کار دیگه هم میکنی دستتو
مشت میکنی دهنتو میکشی زور میزنی وایییییییی
که چقدر بامزه میشی
الانم کلییییییییییی عکس دارم از روز اول تا سیزده به در عزیزم
اینجام روز اول که رسیدیم
قربون ژستت برم عسلمممممممم
اینو مامانی برات خرید همینجوری از اونجا ولی حواسش به معلولیتش نبود معلوم نیست فیله خره اسبه چیه خیلی ناقصه خرطومش بغل گوششه کلییی میخندیم ما میگیم بلاخره یه حیوونی هست دیگه
اران خوشگل شکمو مشغول غذاخوری و کثیف کاری
اینجام رفته بودیم بیرون خیلییییییی سرد بود توهم لای پتو با شکلاتو ویفر مشغول بودی جیک نمیزدی
یه شب با کلی اتیش بازی و خنده
تو عمه پریسا و پارسا و عمو روزبه
عمه پریسا هم تیر ایشالا نی نیش میاد بغلش
اینجام اومدی بودیم بازی کنی کلی حال کردی پسرم
آران شکمو عاشق ویفر
آرانو موتور بابایی
تو عمو روزبه شوهر عمه پریسا و پارسا پسر عمت
بابا و عمو امیر
شب سیزده بدر کلی بالش بازی و پتو بازیو شیطونی کردییییییی و خندیدی
اینجام سیزده بدر که متاسفانه همه عکسای دسته جمعیمون تار شد ولی من یکیشو گذاشتم
روز قبل از برگشتمون به تهران
خاله سمیرا وعمو امیر منو تو بابایی مامایا و ددی و مامانی و بابایی
قربون خنده های قشنگت
وقتی کلاهو از سرت در میاوردیم کلی میخندیدی
اینم از ماجرای ما دیگههههههه عشقم ببخشید دیر اومدم
راستییییییی مامانییییییییییی 8روز مونده به تولدت زودی میام میگم بلاخرا چیکار میکنیم