روزهاي واقعا سختي كه خدا بخواد داره ميگذره:(
اول از همه سلام به آران خوشگلمم پسر عزيز از شير گرفته خودممممم كه مريض و بي حال شده بود
دوم از همه از دوستاي خوبم تشكر ميكنم كه جوياي احوالمون بودنوهستن شرمنده كه نيومدم بهشون سربزنم چون واقعاااااااا اين چند وقعته روزاي خيلي سختيو داريم ميگذرونيممم در اولين فرصت كه رو روال بيوفتيم از خجالت همه در ميايم
حالا بگم از روزاي خيلي بدي كه پشت سر گذاشتيم البته يه ذره مونده
از روزي كه كه از شير گرفتمت 6 روز ميگذره 2 روز اول خوب بودي ولي از شب سه شنبه و 4 شنبه حالت خيلي بد شد شروع كردي به بد قلقياي خيليييييييييييي بد و گريه و تب كل صورتت مثل لبو شده بود خيلي بد بودي همش گريه ميكرديو جيغ ميزدي البته درد دندونتم بود چون دائم دستت تو دهنت بود گاز ميزدي اصلاااااا غذا نميخورديو لب به هيچي جز آب نميزدي خيلييييي ناراحت بودم خيلي غصه ميخوردم خيليييييييي شبا انقدر اذيت ميكردي كه نگو همش گريه ميكردي فدات بشم الهي بميرم برات
از يه طرف ديگه خودم خيلي درد داشتم شيرم هي بيشتر گوله ميشد و بالا ميومد من از درددددد داشتم ميمردم الانم هنوز خوب نشدم خيليييييي دارم اذيت ميشم ولي فداي يه تار موهات فقط تو خوب باش پسر نازم
خلاصه هر روز تب ميكرديو حالت بد تر ميشود و تو اين حال سرماهم خوردي وايييييييي نور الا نور شد ديگه بد غذا بدون شير تب بالا سرماخوردگي وايييييييييي همه باهم
منم كه خيلي درد داشتممم نميتونستم بغلت كنم دستت بهم ميخورد خودم اشكم در ميومد از اون ورم از 2 شب قبلش بابا سامان همش بيدار ميشد ارومت ميكرد امتحانم داشت واسه همين رفتيم خونه ماماني تا كمكمون باشه و بابا هم خونه درس بخونه و بخوابه بيچاره
شب همش بيدار ميشد ماماني و راه ميبردتت توهم هي ميخواستي بغلت كنم خيلي بيتابي ميكردي پا به پات گريه ميكردمو ناراحت بودم بابايي هم خيلي دل نازكه ميديد تو اذيت ميشي خيلي گريه ميكرد ولي ديگه ديدم نميتوني خودم بغلت كردم خيلي اروم شدي الهييييييييييي فدات بشم
ديگه يه درد ديگم اضافه شده بود زير دلم انقدرررر درد ميكرد كه نگو تا ديشب همين روال بود اصلا ناراحت خودم نبودم خدا شاهده خيلي درد داشتم ولي بغلت ميكردم تا اروم بشي ديشبم بهت شربت ديفن هيدرامينو سرماخوردگي اطفال دادم استامينوفنم دادم براي درد دندونت اروم شديو خوابيدي فقط شب چشم بسته نق ميزدي بهت اب ميدادمو ميخوابيدي خدارو شكررررررررررررر خيلي خوب بودي حالا نميدونم واسه شربتاي خواب اور بود يا نه عادت كردي فردا شب دوباره با گریه و جیغ بیدار شدی شیر با شیشه خوردی ابم دادم ولی نمیدونم موندم واقعا برای شیره یا دندون اخه بد غذا هم شدی هیچی نمیخوری مگر با زور ای خداااااااا
ديگه برات بگم كه واقعااااااااااا واقعااااا روزاي بدي بود كه خدارو شكر داره تموم ميشههه كم كم ....كي تو از شير گرفته شي كامل و من شيرم خشك بشخ خدا داندددددددددددددددد
فقط خدا كنه لپاي خوشگلت اب نشه و پسر تپلم لاغر نشههههههه بخاطر اين سختيا
از امروز عادت ميدم با شيشه اب يا شير بخوري كه عادت كني خيلي خوبه عشقم كوچولوي منننننننننن دوست دارممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
متاسفانه اين دفعه ازت عكساي خوشگل ندارم چون واقعاااااااااا حالمون بد بودو درگير بوديم خوشگل من
دلم نمیخواد کوچکترین ناراحتی داشته باشی عزیز دلممممممممممممم