♥آران عزیزم ♥آران عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره
باران عزیزمباران عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

★آران و باران کوچولووووووووووووو★

روزهاي واقعا سختي كه خدا بخواد داره ميگذره:(

1392/2/22 13:54
981 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه سلام به آران خوشگلمم پسر عزيز از شير گرفته خودممممم كه مريض و بي حال شده بودنگران

دوم از همه از دوستاي خوبم تشكر ميكنم كه جوياي احوالمون بودنوهستن شرمنده كه نيومدم بهشون سربزنم چون واقعاااااااا اين چند وقعته روزاي خيلي سختيو داريم ميگذرونيممم در اولين فرصت كه رو روال بيوفتيم از خجالت همه در ميايمبغلماچ

حالا بگم از روزاي خيلي بدي كه پشت سر گذاشتيم البته يه ذره مونده

از روزي كه كه از شير گرفتمت 6 روز ميگذره 2 روز اول خوب بودي ولي از شب سه شنبه و 4 شنبه حالت خيلي بد شد شروع كردي به بد قلقياي خيليييييييييييي بد و گريه و تب كل صورتت مثل لبو شده بود خيلي بد بودي همش گريه ميكرديو جيغ ميزديگریه البته درد دندونتم بود چون دائم دستت تو دهنت بود گاز ميزدي اصلاااااا غذا نميخورديو لب به هيچي جز آب نميزدي ناراحتخيلييييي ناراحت بودم خيلي غصه ميخوردم خيليييييييي شبا انقدر اذيت ميكردي كه نگو همش گريه ميكردي فدات بشم الهي بميرم براتگریه

از يه طرف ديگه خودم خيلي درد داشتم شيرم هي بيشتر گوله ميشد و بالا ميومد من از درددددد داشتم ميمردم الانم هنوز خوب نشدم خيليييييي دارم اذيت ميشم ولي فداي يه تار موهات فقط تو خوب باش پسر نازمماچ

خلاصه هر روز تب ميكرديو حالت بد تر ميشود و تو اين حال سرماهم خوردي وايييييييي نور الا نور شد ديگه بد غذا بدون شير تب بالا سرماخوردگي وايييييييييي همه باهمقهر

منم كه خيلي درد داشتممم نميتونستم بغلت كنم دستت بهم ميخورد خودم اشكم در ميومد از اون ورم از 2 شب قبلش بابا سامان همش بيدار ميشد ارومت ميكرد امتحانم داشت  واسه همين رفتيم خونه ماماني تا كمكمون باشه و بابا هم خونه درس بخونه و بخوابه بيچارهخواب

شب همش بيدار ميشد ماماني و راه ميبردتت توهم هي ميخواستي بغلت كنم خيلي بيتابي ميكردي پا به پات گريه ميكردمو ناراحت بودم بابايي هم خيلي دل نازكه ميديد تو اذيت ميشي خيلي گريه ميكرد ولي ديگه ديدم نميتوني خودم بغلت كردم خيلي اروم شدي الهييييييييييي فدات بشم قلببغل

ديگه يه درد ديگم اضافه شده بود زير دلم انقدرررر درد ميكرد كه نگو تا ديشب همين روال بود اصلا ناراحت خودم نبودم خدا شاهده خيلي درد داشتم ولي بغلت ميكردم تا اروم بشيافسوس ديشبم بهت شربت ديفن هيدرامينو سرماخوردگي اطفال دادم استامينوفنم دادم براي درد دندونت اروم شديو خوابيدي فقط شب چشم بسته نق ميزدي بهت اب ميدادمو ميخوابيدي خدارو شكررررررررررررر خيلي خوب بودي چشمکحالا نميدونم واسه شربتاي خواب اور بود يا نه عادت كردي خیال باطلفردا شب دوباره با گریه و جیغ بیدار شدی شیر با شیشه خوردی ابم دادم ولی نمیدونم موندم واقعا برای شیره یا دندون اخه بد غذا هم شدی هیچی نمیخوری مگر با زور ای خدااااااااگریهگریهگریه

ديگه برات بگم كه واقعااااااااااا  واقعااااا روزاي بدي بود كه خدارو شكر داره تموم ميشههه كم كم ....كي تو از شير گرفته شي كامل و من شيرم خشك بشخ خدا دانددددددددددددددددسوال

فقط خدا كنه لپاي خوشگلت اب نشه و پسر تپلم لاغر نشههههههه بخاطر اين سختيانگران

از امروز عادت ميدم با شيشه اب يا شير بخوري كه عادت كني خيلي خوبه عشقم كوچولوي منننننننننن دوست دارمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممماچماچ

متاسفانه اين دفعه ازت عكساي خوشگل ندارم چون واقعاااااااااا حالمون بد بودو درگير بوديم خوشگل منقلب

دلم نمیخواد کوچکترین ناراحتی داشته باشی عزیز دلممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (57)

مامان بنيتا
22 اردیبهشت 92 14:27
خيلي ناراحت شدم اميدوارم اين روزها زودتر تموم شه و آران گلم ومامان نازنينش ديگه اذيت نشن


قربونت برم عزيزممممم مرسي سحر جون
مهسا مامان آیهان
22 اردیبهشت 92 15:01
مرجان جون اللللهههههییییی فدات
به اضافه آران توپول و خوشگلم



خدانكنههههههه مهساي مهربونممم
ممنونمممم:
متین من
22 اردیبهشت 92 15:34
وای مرجان جون خیلی ناراحت شدم واسه اران کوچولو امیدوارم سرماخوردگیش زودترخوب بشه و دندوناش بدون درد دربیاد وتب هم نکنه
عزیزم خیلی روزای سختی داری واقعا درکت میکنم وای تا شیرت هم خشک بشه خیلی دردمیکشی واین مسئله منو خیلی ناراحت کرده
امیدوارم ازته دلم ارزومیکنم که هم تو واران کوچولو واون نی نی توی شکمت اذیت نشین وخیلی زود همه چی اروم بشه وروزهای خوب انتظارت بکشه دوستم مراقب خودتون خیلی باشین


مرسي مهربونم ايشالاااا زودتر خوب بشه و بگذره عزيزم
مرسي از دعاي خوبت عزيزممممممم
مامان سانلی
22 اردیبهشت 92 15:42
سلامممممممم به مامان خانوم خسته
سلام به اران جونم..مامانی بغلت نمیکنه؟ میکشمش...
مرجان جون زیاد خودتو ناراحت نکن دوستم..سختیش یکی دو هفته اس...ارانم زیاد ببر بیرون بذار حواسش پرت بشه ..خسته هم بشه شب راحتتر میخوابه...
به امید راحت گذشتن روزهای سختتون میبوسمتون


سلام عزيز دلللللل
بخدا نميتونمم
اره زودي بگذره خلاص شم ايشالااااا
مرسييي
عالمه مامان امیرحسین
22 اردیبهشت 92 18:41
سلام مرجان جان خیلی مراقب خودت باش تا انشاالله این دوران را به سلامتی پشت سر بذاری


سلام عزيزممم
ممنون ايشالااا
persian mom
22 اردیبهشت 92 20:53
فدای اون دستای کپلش بشم اشکم درومدددددددددددد
ایشالله زودتررر از شیر گرفته شه دیگه بیقراری نکنه.
مرجان تو هم بغلش نکن میدونم سخته نمستونی بغلش نکنی دوسش داری ولی 3 ماهه اول بارداری هستی بزار به سلامتی بگذره مراقب باش. اخ من فداششششش شمممممممممممممممم جیگرم کباب شده سرما چرا خوردددددددددددد ماچش کن از طرفه خالهههههههههه


قربونت برم خدانكنهه
ايشالاااااا بخداااا فدات شم مهربونمممم
ღبارانღ
22 اردیبهشت 92 23:30
تو کیستی که من بی تو این گونه بی تابم... برای آرانم...
سلام مرجانم.خوبی؟


سلام عزيز دلمممممممممممممم
ღبارانღ
22 اردیبهشت 92 23:31
من را ببخش اگر سراغت را نگرفتم.دلیلش را هم خودت می دونی حتما...الهی بمیرممممممممممم چه پروژه سختی...خدا بهتون کمک کنه...


ميدونم عزيزم
خدانكنههههه
ايشالااا
رضوان مامان رادین
22 اردیبهشت 92 23:32
عزیزمممم ناراحت آران جونم شدم..خدا کنه زودتر به این وضعیت عادت کنه


قربونت رضوان جونمممم ايشالااا
ღبارانღ
22 اردیبهشت 92 23:33
اخی برای همه چیزه..خب سختشه..مرجان اشکهای من داره میاد...ببخش منو...


اره خيلي سختههه
عزيزممممممم ناراحت نباش
ღبارانღ
22 اردیبهشت 92 23:34
الهی خاله باران قربون اون خنده ای خوشگلت بره...جیگر من...خوب باش...مرجانم مواظب خودت باش...


خدانكنهههه عزيزمممم
پرهام ومامانش
22 اردیبهشت 92 23:57
┓━━━┏
┃┓┏┓┗
┃┃┃╋
┃┃┃╋
┃┛┗┛┏
┛━━━┗
┓━━━┏
┃┓━┏┃
┃┃╋┃┃
┃┃╋┃┃
┃┛━┗┃
┛━━━┗
┓━━━┏
┃┓━┏┃
┃┃╋┃┃
┃┃╋┃┃
┃┛━┗┃
┛━━━┗
┓━━━┏
┃┓━┏┃
┓━━┗┃
┃┓━━┗
┃┛━┗┃
┛━━━┗
┓━━━┏
┛━━┏┃
┓━━┗┃
┛━━┏┃
┓━━┗┃
┛━━━┗
┓━━━━┏
┃┓┏┓┏┃
┛┗┃┃┛┗
╋╋┃┃
╋╋┃┃
╋╋┛┗



┓━━━┏
┃┓┏┓┗
┃┃┃╋
┃┃┃╋
┃┛┗┛┏
┛━━━┗
┓━━━┏
┃┓━┏┃
┃┃╋┃┃
┃┛━┗┃
┃┓━┏┃
┛┗╋┛┗
┓━━━┏
┃┓━┏┃
┃┛━┗┃
┛┏┓┏┃
┓┗┃┃┃
┛━┗┛┗
┓━━━┏
┃┓━┏┃
┃┃╋┃┃
┃┛━┗┃
┃┓━┏┃
┛┗╋┛┗
┓━┏┓━┏
┃┃┛┗┃┃
┃┓┏┓┏┃
┃┃┃┃┃┃
┃┃┃┃┃┃

ارانی خیلی دوست دارم همش دارم به پرهام شیر میدم فکرم پیش تویه
الاهین برات بمیرم بامید خدا به شیشه عادت کنی همچی حله برات میمیرم


اخييييييييييييي قربونت برم مرسي از بس مهربونييييييييييي
ماهم كلي دوستتون داريمممممم
zohre,mamane kiyan
23 اردیبهشت 92 0:26
آران پرنسس کوچولوی خاله زهره
دلم برات تنگ بود عزیزم
خاله جون کیانم مثل شماست و 3-4 تا دندونو داره باهم در میاره قربونت برم.
مرجان مامان غصه نخور و مثل همیشه صبور باش عزیزم


فداي زهره جون با محبتتتتتتتتتتت
اره خيلي بدهههههه
مرسي عزيزممم چشم
نیر
23 اردیبهشت 92 0:46
انشالله که زودی خوب بشه توپولی من


قربونت مرسي عزيزم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
23 اردیبهشت 92 1:37
سلام مرجان جون خیلی ناراحت شدم که انقدرهمه چیزباهم سخت بوده برات بااین وضعیت آدم خودش کمی عصبی هست دیگه چه برسه به اینکه گریه های آران گلی هم ببینی .ولی یه کم مونده دیگه فکرکنم ۲هفته طاقت بیاری ازسرش میوفته درک میکنم چه حالی داشتی اون گریه هاخیلی ناراحت کننده اس چون واقعاغصه میخورن که تب میکنن
عزیزم حتماشیرت خیلی زیاده که انقدردردداری من انقدردردنداشتم همه میگن اگه روی کمربخوابی یعنی طاق باز خیلی خوبه و زودشیرت برمیگرده . به هرحال امیدوارم زودتربه آرامش برسی دوستم و آران گلی هم یادش بره البته شیشه بخوره خیلی بهتر طاقت میاره .
مرجان جون مواظب خودت باش عزیزم زیادبغلش نکن


سلام عزيزم قربونت برم اره خيلي سختههه
مخصوصصا ناراحتي ارانو ميبينيم
شيرم خيلي زياد بود نميدونم چرا انقدر طول كشيد
خداكنه شيشه بخورهههه
مرسي عزيز دلمممممم ارميتا جونيو ببوسسسسس
براي انا جونو ارميتاي نازم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
23 اردیبهشت 92 1:38
راستی عکسش محشرههههه آران جونی


قربونت عزيزمممم
مامان بنیتا
23 اردیبهشت 92 2:13
الهی خاله قربونت بره چه روزای سختی رو پشت سر گذاشتی عزیز دلم
مرجان جون امیدوارم هرچه زودتر اوضاع به روال خودش برگرده و دوباره از شیرین کاری های عسل خان بنویسی فقط صبور باش و ناراحتی نکش که واسه نی نی تو دلی ! خوب نیست


خدانكنه عزيز دلممممممم
ايشالا عزيزمممم چشم
ممنون قربونت برم
مامانی آرتین
23 اردیبهشت 92 3:19
عزیزم چه زود آرانو از شیر میگیری؟؟قربونت برم درک میکنم چه روزای سختی رو میگذرونین هر دوتاتون.براتون خیلی دعا کردم.بوس


پستاي قبلو بخون متوجه ميشي چرا
مرسي عزيزمممم
شبنم
23 اردیبهشت 92 8:39
ان شااله مرجان جون زودتر این روزای سخت تموم شه و روزای خوب برات بیاد عزیزم


ايشالاااا عزيزمممم مرسي
رستمی
23 اردیبهشت 92 8:53
مادر و پدر عزیز سلام شما بهتر از هر کسی میدانید که هیچ لذت و شعفی بالاتر از تولد یک نوزاد در خانواده نیست اما آینده بخش مهمی از زندگی هر نوزاد است که توجه عمده پدر و مادر را به خود جلب میکند. هر جوان 20 یا 30 ساله ای آرزو دارد در سال های جوانی سرمایه قابل توجهی در اختیار داشته باشد .او میتواند با این سرمایه برای تحصیل در خارج یا داخل کشور برنامه ریزی کند ،خانه بخرد، ازدواج کند و... آیا برای سرمایه آینده کودک دلبندتان فکری کرده اید؟؟؟؟؟ دوست عزیز پرداخت های کوچک امروز شما سرمایه ای بزرگ در آینده فرزندتان خواهد بود. با ما در طرح بیمه تامین آتیه فرزند بیمه پارسیان همراه شوید تا آینده روشنی برای فرزندتان بسازید. برای اطلاعات بیشتر با شماره های زیر تماس بگیرید. 02144031388-9
مریم (مامان آرین )
23 اردیبهشت 92 9:34
آران جونم ایشالا زودتر خوب بشی عسلم
مرجان جون امیدوارم شما هم زودتر خوب بشی عزیزم ...
بوس بوس


قربونت برم ايشالاااااا ممنونم
مامانی هدیه
23 اردیبهشت 92 9:54
الهی ایشالا هرچه زودتر عادت می کنه عزیزم نگران نباش عزیزم


ايشالا عزيزمممم
مريم مامان آريا
23 اردیبهشت 92 11:00
مرجان جون خيلي براي تو و آران جون ناراحت شدم.
اميدوارم آرانم به زودي شير ماماني رو فراموش کنه و حسابي غذا و شيشه و شير خشک بخوره تا تپل بمونه.
براي خشک شدن شير هم مي توني قرص بخوري. پيش متخصص برو
من با اينکه دوسال تمام به آريا شير دادم ولي آخراش خيلي شيرم کم شده بود با اين حال وقتي از شير گرفتمش خيلي درد داشتم. هنوز هم بعد از 9 ماه از سينه هام شير مياد ولي دوستام قرص مصرف کردن که البته چون بارداري حتما با تجويز پزشک بخور
انشالله روزهاي راحت و خوب در انتظارتون باشه


مرسي مريم جونممممم چون باردارم قرص نميتونم بخورم
ايشالا زودي خشك بشه
مرسي عزيز دلم
خاله ی آریسا
23 اردیبهشت 92 12:03
___$$$$$$$$______$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______$$$$$$$$$$$$$$$$$
________$$$$$$$$$$$$$
___________$$$$$$$
_____________$$$
______________$
سلام دوستم آپم بهم سر بزن


چشم مياممم
مامان الیناجونی
23 اردیبهشت 92 12:06
الهی عزیزم انشاا... به همین زودی روزهای خوبی رو دیگه پیش رو داشته باشید و چهره گل هر دوتونو با خنده ببینیم


ممنونم مهربونمممممممم ايشالااا
negar
23 اردیبهشت 92 12:22
آران عزیزم قوی باش قربونت برم الهی من .بزار داداشی هم تو شکم مامانی راحت باشه و مثه شما خوشگل و قوی و تپل بشه .قربون هر دوتاتون برم من


قربونت برم عزيزممممممم
♥ نیم وجبی ♥
23 اردیبهشت 92 13:15
عزیییز خاله نبینم ناراحتیتو
ایشالا که هرچه زودتر سختیهاتون تموم بشه مرجان عزیزم


مرسي نيكوجون مهربونننننم
رنگارنگ
23 اردیبهشت 92 13:51
سلام خوبی وای الهی فدای آران جان بشم که اذیت میشه
مامانی مهربون واقعا خسته نباشی ولی به قول خودت میگذره وچون میگذرد غمی نیست


مرسي عزيزمممم ايشالا كه زود بگذره
majede
23 اردیبهشت 92 14:16
vaaaaaay
eshala in roozaye sakhtam zo0di bgzare
eshala shoma ham dardet kamtar she..oonjo0ri kheili rahat tar mishe arani o aro0m konin...
eshala inam migzare


مرسي ماجده جون ايشالاااااااا
هلیا
23 اردیبهشت 92 15:05
سلااام خدا بد نده !
انشاله هر دوتون زودتر خوب خوب بشین و سلامت
مراقب خودتون باشین


سلام عزيزم ممنوننننننن مرسي
negar
23 اردیبهشت 92 16:28
مرجان جون سونوگرافی منو کیف کردی


حالا وايسا مونده
زهرا
23 اردیبهشت 92 19:42
مرجان عزیزم امیدوارم باصبرزیاداین روزهابه خوبی تموم بشه وتووآران به آرامش سابق برگردیدوبرامون پستهای پرازانرژی بزاری


ايشالا عزيزممم ممنوننننننننننن از دعاي خوبت
صبا خاله ی ایسا
23 اردیبهشت 92 19:43
عزیزم مرجان جونم خیلی ناراحت شدم
برات دعا میکنم این روزها به سرعت تموم شه
این عکس آران خیلی خیلی قشنگه


مرسي صباي مهربونممممممممم
مامان اهورا
23 اردیبهشت 92 21:07
عزیزم انشاله هرچی زودتر این روزای سخت تموم میشه و همگی به آرامش میرسید و یه نی نی خوشگل دیگه به جمعتون اضافه میشه


ايشالا عزيزممم
مرسيييييي
مامان اراد
24 اردیبهشت 92 0:19
بمییییییییییییییییییییییییرم دلم هواتوکرده بود
ایشالا زودتر تموم بشه این روزا برا مرجانم


قربونت برم مهربونممممممممممممممممممممممم
مامان احسان
24 اردیبهشت 92 8:47
سلام عزیزم امیدوارم زودتر شرایط برات خوب و شیرین بشه آرانم رو ببوس و حسابی مراقب خودت باش میبوسمت عزیزم


مرسي عزيز دلم ايشالاااااااا
مامان آنی
24 اردیبهشت 92 12:41
عزیز دلم مرجان جونم وقتی خوندم غصه خوردم آخه بچه ها که مریض میشن خودش روزهای سختی وای به اون روزی که آدم خودش هم درد داشته باشه از ته دل دعا میکنم به زودی هم آران جونی خوب بشه و هم شما


مرسي مهربونممممممممم واقعا سختهههه
ممنون عزيزم
مامان آنی
24 اردیبهشت 92 12:44
راستی مرجان جون یادم رفت بابت نی نی تو راهی تبریک بگم یه عالمه مبارککککککککککککایشاله به سلامتی این دوران رو طی کنی
درضمن من رمزی رو که قبلا داده بودی پاک کردم لطفا اگه زحمتی نیست دوباره برام بنویس


مرسي عزيزممممممممممم ممنونننن
چشم الان ميامممممم
معصي
24 اردیبهشت 92 15:48
سلام مرجان خانمي خدا نكنه آران جون مريض باشه اگه بتوني عادتش بدي كه با شيشه شير بخوره خودت كمتر اذيت ميشي و ارانم بهانه گيرهاش كم ميشه ببوس تپل خاله رو


قربونت برم عزيزم اره دارم عادتش ميدممم
پگاه مامان آرتین
24 اردیبهشت 92 17:03
عزیزم دلم واسه آران کباب شد.فدای توبشم عزیزم.
مرجان جون خودت بهتری.خدایی خواست خودت بود ؟مبارکه
عزیزم بدون تعارف من آخرهفته ها خونم اگه کمکی ازدستم برمیاددرخدمتم.می تونم آران نگه دارم جدی می گم.قبول کنی باسرمیام این تپلی ببرم پیش آرتین.
به هرصورت رومن حساب کن


قربونت برم پگاه مهربونممم مرسييييي عزيزممم
اره واقعا ميخواستمممممممم
فدات شم چشمممم عزيزمم
مامان سونیا
24 اردیبهشت 92 18:31
الهی بگردم چه روزهای سختی داشتید
خدا کنه زودتر این روزها تموم بشه و هر دوتاییتون راحت بشید


قربونت خدا نكنه عزيزممممم
ايشالاااا
مینا مامی لیانا
24 اردیبهشت 92 18:55
سلام به روی ماه خوشگلای من واااااااااااااای مرجان عزیزم مبارک باشه
بارداری بسیار خوبی برات آرزو میکنم روی ماهه آران عزیزمو از طرف من ببوس


سلام عزيز دلمممممممممممم
قربون مهربونيت عزيزممممممممممممممممممم
مامان کیان
24 اردیبهشت 92 21:28
عزیزم خیلی ناراحت شدم انشاالله حالتون خوب بشه و مثل
همیشه مامان و پسر شاداب و سرحال باشند


مرسي عزيزم ممنوننننننننن:
ღبارانღ
24 اردیبهشت 92 22:06
سلام عشقمممممممممممم...
خوبی؟امروز همش به فکرت بودمم...امدم گوشیم را دیدم دیدم اس دادی؟آرانم خبه؟>خودت بهتری؟خیلی برات دعا میکنم...


قربونت برم باران خوب و مهربونم خدارو شكر خوبيم مرسي
فدات بشم عزيزم
مامان دینا جون
24 اردیبهشت 92 23:31
سلام مرجان جون .واقعا خسته نباشی مستقل شدن اران جونی مبارک باشهمیدونم که خیلی سخته بچه رو از شیر گرفتن هم برای خودت هم برای اران جونی .امیدوارم که تمامی این مراحل رو با ارامش بگذرونی وحال تپلک عسلی ما زود خوب بشه


سلام عزيزممرسيي سلامت باشييي عزيزممم
ممنون عزيزم
زهرا(ترنم عشق}
24 اردیبهشت 92 23:46
عسلم تموم میشه این روزا
به جاش نی نی اومد تلافی کن
مرجان جونم خصوصی داری



ايشال كه زودي تمومهههه:
مرسي عزيزم
مامان سویل
25 اردیبهشت 92 10:00
سلام خانومی ایشالله که به زودی زود خوب بشه زودی بتونی از شیر بگیریش الهی اشکم در اومد بای


سلام عزيزمم ايشالااا
قربونت برم عزيزممممم
ثریا
25 اردیبهشت 92 13:03
سلام عزیزم خیلی ناراحت شدم - سخته ایشالله که زود عادت میکنه مواظب خودتون باشید


سلام عزيزم مرسي ايشالاا
لاله
25 اردیبهشت 92 14:04
سلام مرجان جون
چه روزای سختی رو داری میگذرونی ایشالا هرچی زودتر تموم شه
الهی فدای آرانم بشم که سرماخورده . ایشالا که لپاش آب نمیشه .
تو هم غصه نخور و مواظب خودتو نی نی باش .



سلام عزيزممم قربونت برم ايشالاااااا
خدانكنه خاله جونننن
مرسي عزيزم
لاله
25 اردیبهشت 92 14:08
مرجان جون میشه بگی عکسای آران جونو کجا آپلود میکنی .
من اول از سایت پیچک آپلود میکردم ولی یه روز که به وب ترمه سرزدم هیچکدوم از عکسا نبودن . یه سایت خارجی پیدا کردم و امدتیه که ز اونجا عکسا رو آپلود میکنم ولی دوباره امروز دیدم هیچ خبری از عکسا نیست



باشه عزيزم الان ميام ميگم
هما
25 اردیبهشت 92 15:53
خانمی حتما شرایط سختیه ایشالله زودی همه چی خوب بشه آران شیرو بی خیال بشه و با غذا و شیر پاکتی سیر بشه که تو هم جوش نزنی.عزیزم برات دعا می کنم روزای خوش به سراغت بیاد......سختی ها هم تموم میشه گلم.




مرسي عزيزم ايشالاا
شقایق مامان آرشا
25 اردیبهشت 92 16:12
چه بعد ایشالا زود حال هردو خوب بشه خیلی سخته برا تو مرجان جون سختر این وسط داری از خود گذشتگی می کنی برا فرزندات


اره بخدا واقعا سخته ايشالا زود تموم بشه
رنگارنگ
25 اردیبهشت 92 16:24



مامان رخي(مامان رادوين)
25 اردیبهشت 92 22:04
الهيييييييي عزيزم مرجان اينهارو ننويس جيگرم كباب شد عزيز دل خالشه آراني ايشاله هميشه سايت بالاي سرش باشه دوست خوبم


قربون برم عزيزم خدارو شكر بهتريم ديگه
مرسي مهربونمممممم
الناز مامان بنیا
26 اردیبهشت 92 9:54
مرجان جرا از شیر گرفتیش ؟ زود نیست


عزيزم اگه پستاي قبلو ميخوندي متوجه ميشديا
هیراد و عمه لیلاش
28 اردیبهشت 92 21:25
عزیز دلم خب به قول خودت پسره دیگه
شیطونیهاش نشونه باهوشی و سالم بودنشه
راستی برای خودت هم مبارکه
انشاالله این شش ماه هم مثل برق و باد بسلامتی بگذره و همبازی آران جونم هم بیاد پیشش


اره ديگه عمه جون پسرا شيطونننننننن
مرسي عزيز دلممم ممنون
نگین مامان آمیتیس
10 خرداد 92 22:33
آخییییییی جانم ایشالا همیشه سلامت باشه که مامانش تو این شرایط انقدر ناراحت نشهههههه


فدات شم عزيز دلمممممممممم: