اخخخ جون ما برگشتم با یه پست طولانییییی:))))
سلام سلام به آران خوشگل نق نقوی جیغ جیغوی بد دندون عشق مامان و بابااااااااااااااااااااا
اول از همه بگم اشتباه نکنید لب تاب درست نشده این لب تابه خودم نیست هنوز
ولی دوام نیاوردمو اومدم تا دوباره فعال بشم
بعد با تاخیرررررررر بگم عشق کوچولوی مامان 14 ماهگیت کامل شدو وارد 15 ماه زندگیت شدی
چون این پست خیلی طولانیه و پر عکس خلاصه اخبارو میگم
همینونجور که گفتم بعد از 3 تا سونوگرافی که مشخص نشد چیه تصمیم گرفتیم بعد ازمایش غربالگری دوم بریم سونو اخه من شنبه رفتم تو 5 ماه هوراااااااااااااااااااااااااا شنبه 16 هفتم شد 4 ماهم تموم شد خیلی زود گذشت با تمام سختیا
نی نی خوشگلمون الان انداره یه گلابی 11 سانتی 110 گرمیه الهی فداش بشممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم خیلی دوستت دارممممم
یعنی ایشالا 10 /15 روز دیگه البته اگه دوام بیارم زودتر نرم
10 روز پیشم با اران رفتیم مهمونی باغ خالم لواسون که خیلییییییییییی بد گذشت خیلییییی از بس اران گریه کردو جیغ زد و همشم بغلم بود من از دل درد رو به موت بودم شبم انقدر درد داشتم فکر کردم انشبم سقط میشه میوفته همه دلشون سوخت برام که چرا اران اینجوری شده
من انقدر گریه کردم گفتم بمیرم دیگه جایی نمیرم تا اران راه نره و بهتر نشه
اخه 2 روز قبلشم خودم رفته بودم زیر سرم چون حالم بد بودو گلاب به روتون همش حالم بهم میخورد
خورد ارانم عفونت گرفته بودو همش اسهال بود که رفتیم دکتر
الهی بمیرم از وقتی از شیر گرفتمش خیلی زود مریض مبشه عذاب وجدان دارم بمیرم براتتتتتتت
بعد این اتفاق سامان گفت برای اینکه حالت بهتر شه بریم شمال ویلای مامانی اینا اخه مامان و بابام 1 ماهی بود اونجا بودن وگفت بریم مامان کمکت میکنه تو استراحت کن با اینکه من خیلی حالم بد بودو شب و روزم بخاطر حال بد خودم و اران گریه بود گفتم نه ولی سامان اصرار کرد که بریم
خلاصه رفتیم از 3 شنبه تا شنبه صبح برگشتیم در کل خدایی خیلی خوب بود مامانم که ایشالااااااااااااااااااااااااا خدا خیرش بده همش کمکم میکرد میگفت وای اران چرا اینجوری شده
همش جیغ داد گریه سروش میزد زمین همش مامانم بغلش میکرد باهاش بازی میکرد با تمام گریه و جیغ اران ولی مسافرت خوبی بودو حالو هوام خیلی بهتر شد خیلیییییییییی
اران بد خواب شده بود 11 بیدار میشد تا4 صبح اخراشم فقط جیغ میزد یه اوضاعی بودددد
ولی بردیمش بیرون خیلی خوب بود اروم بود و بازی میکرد خدارو شکر
شنبه موقع برگشتنی هم انقدرررررررررر رو شکممم بالا پاییین کرد اخرشم خوابید تو بغلم منم حالت تهوع شدیددددددد گرفتم و چون اران بیدار نشه گوله گوله اشک میریختم چون خیلی اوضاع بدی داشتم تا برسیم خونه
اخه اران تو صندلی ماشینش نمیشینه و چون هنوز راهم نمیره نمیتونم بزارم صندلی عقب خطرناکه
لثه هاش شده اندازه گردو ولی در نمیاد ای خدااااااااااااااااااااا
تازگیا خودش وایمیسه و میگی اران تاتی کن بیا میاد ولی وسطش میترسه میشینه
ایشالا زوتر راه بیوفته
تازه خیلی شانس اوردم اران خیلی باباییه و باهاش جوره وکلی بازی میکنه وهمیجوری همش من بغلش میکنم و با من اگه بابای نبود که من دیگه بیچاره بودممممم
خوب شد خلاصه میخواستم بگم وگرنه چی میشه
اینجا اقا اران برچسبا رو میکنه و دوباره به حساب خودش میزنه به دیوار
با هزار ضرب و زور تو صندلی غذلش نشست عمو پورنگ دید و غدا خورد
اخرشم چراخای ماشینشو در اورد
اینجام لواسونی که اصلا خوب نبود
ارانم همش میخواست 4 دست و پا بره تو خاک و سنگ هر چی میبینه بخوره اگرم نمیزاشتم جیغغغغغغغغغغغغغغغ
اینم اقا کیان پسر عمه اران جونم
اینجام اران جون خودش وایساده و میخواد تاتی کنه
از بس خرابکاری میکرد دوباره دکور خونه رو عوض کردیمو زیر اندازایی که من بدممممممممم میاد ازش مجبور شدم همیشگی کنیم تا بیشتر گند نزدنه
اران یه گوجه سبز تو دستشه و کل خونه رو صفا میده
تازگیا یه کم زور بزنه دستش به دستگیره میخوره یه بارم خوابم برد یهو دیدم صدای در میاد دیدم ااااااااااا
چجوری دستش رسیده کشیده پایین دستگیره رو در باز شده
فدات بشم با اینکه ترشه ولی دست از خوردن بر نمیداری خیلی هم دوست داره خودشو تو ایینه ببینه
الهی فدات بشم رفتیم شما هوا خوب بود استخرتو اب کردیم گذاشتیم تو اب کلیییی گریه کردی نمیدونم چرا اخه تو خیلی اب دوست داری ابشم خیلی گرم بود
روز اخرم میخواستیم بریم دریا بزاریمت تو قایقت که هوا سرد و ابریو بارونیییییییییی شد
قربونت برم اینجا شیرین عسل به دست خوابت برد نتونستم بشورمت قربون چهره خوشگل چرکولکت بشمممممممممممممممممم
اینجام رفتیم گشت و تفریح
اینجام برای بار 100000 رفتیم ولی چون با مامان و بابام نرفته بودیم دوباره رفتیم
مامان خوب مهربونممممممممم الهی فداش بشم که کلی کمک میکنه
مرجان و آران و سامان
سامان عزیزمممممممممم که دوست داشت من تو این سفر استراحت کنم بعد این همه خستگی من و خیلی تلاش کرد که خوش بگذره و اران کمتر اذیت کنه
اران جون نه تنها از راه رفتن بلکه از کفشم خوشش نمیاد
بعد رفتیم بابلسر شهربازی بود که خیلی خوشت اومد ولی فقط 2 تا از بازیاش مناسب تو بود ولی کلی خوشحال شدی عشقم
همش دعا میکنم این بچه بیگناه تو دلیم سالم و صحیح بمونه به دنیا بیاد با این استرسا و گریه و خستگیا و لگدای اراننننن
ارانم عزیزم ببخشیددددددددددددددددد منم خیلی غر میزنه و شاید دعوات کنم فدات بشم الهیییی مامانیو ببخش و درک کن که خسته شدمو باید هم مراقب تو باشم و حواسم باشه که اب تو دلت تکون نخوره هم باید حواسم به نی نی گوگولیه تو شکمم باشم
ولی بدونم هر روز بیشتر عاشق و دیوونت میشم عزیزم نفسم عمرممممممممممممممممم
ببخشید که طولانی شددددددددددد