امیر سام عشق خاله/ تاریخ تولد باران جونم/ آران وروجک
یه سلامممممممممممم خوشحالللللللللللللللللللللللللللللللللللل و بلنددددددددددد به آرانم عزیزتر از جونممممممممممممم خوشگل مامان و شیطوننننننننن بلای وروجککککککککک
و سلاممممممم دیگه به باران خوشگل تپلی عروسککککککککککککککککم
خوشحالیم 2 تا دلیل داره یکی اینکه امیر سام خوشگلم قربونش برم ایشالا عشق خالهههههههههههه 5شنبه 16 آبان ساعت 10.50 دقیقه با وزن 3 کیلو به دنیا اومد و من شدم خاله مرجان
خوشحالی بعدی واسه اینه که امروز دکتر بودمو همه چیز عالییییییییی بود الهییییییییییییییییییی شکرررررررررررررررررررررررررررررر و تاریخ زایمانم قطعی شد 6آذر 4شنبه و من کلیییییییییییییییی خوشحال شدم که هم زودتر شد هم اینکه قطعی شد یعنی فقط17 روززززززززززززززز دیگه مونده هورااااااااااااااااااااااااااااااااا
ایشالا که این روزامم به خوبی بگذره و من تلف نشم
برات بگم از 5شنبه که میخواستم برم بیمارستان چون از صبح نمیتونستم برم گذاشتم ساعت ملاقات که خدارو شکر خوابیدی بابا سامانم که از صبح بیمارستان بود پیش مامان اینا و عمو امیر اومد خونه پیش شما و من خودم تنها رفتم بدون استرس و هول شدن و تا وقتی برگشتم خدارو شکر اذین نکردی فدات شم
و شبشم مهمون داشتیم که من خیلیییییییییییییییییی اذیت شدم چون نمیشد مهمونامون نیان و یجوری اجباری بود نشد کنسل کنم با اینکه بابا خیلییییییییی کمک کرد و اخرشم دوستموم خیلی کمک کرد ولی من اخر شب واقعا مرگو جلو چشمام دیدم از درد و خستگی
که تو 11 شب خوابیدی 2.30 شب سرحال بلند شدی منم اولین بار بود تو این چند وقته زود خوابیدم 1 بود یعنی برای من زود بود خوابم برده بود تو هر چی جیغ گریه بپر بپر کردی من از تخت بیرون نیومدم توهم هی میرفتی تو تاریکی میومدی اسباب بازی بر میداشتی از تو کشو آشپزخونه چیز میز میاوردی خلاصه دیدی نه دیگه نمیتونی کاری کنی بلاخره ساعت 4 یا 4.30 صبح خوابیدی
ماشالا طبق گفته های همیشگیم خیلی شیطونی و اصلاااا به حرف گوش نمیدی وای یه کارای خطرناکی میکنی که نگووووووووووووو دعواتم میکنیم و باهات مثلا قهر میکنیم ولی جدیدا با این هوش کوچولوت مارو گول میزنی سریع سرتو میندازی پایین یا چشماتو میبندی بعد دستتو میزاری روصورتت ادای گریه در میاری میگه اااااااااا ما همینجوری نگاهت میکنیم تازه نه با خنده بعدش میخندیییییییییی میدویی طرفمون بغلمون میکنی تند تند بوسمون میکنییییییییی انقدر بوس میکنییییییییییییییییی که ما یا خندمون میگیره یا دلمون برات میسوزه و بغلت میکنیم
البته وقتی کارت خیلی بد باشه دیگه بوس و خنده و این حرفا کار ساز نیستو دیگه اخم و جذبه اینا دیگهههههههههههه
فدای تو بشم کوچولوی مهربونمممممممممممم
باران عسلیه مامان الان 35 هفته و 2روزشه
دست و پای کوچولوی ناز امیر سام خوشگلممممممممممممممممممم
خاله فدات شه عزیزمممممممم
اینجام میز میزاریم تا تو نری دم شومینه سنگ برداری ولی برای مهمونا که میزو برداشتیم شروع کردی به شیطنتو سنگ برداشتن و مزه کردن خیلیییییی ریلکس
اینجام از انباری اتاقت لگن برداشتی نشستی توش جدیدا به این علاقه داری میشینی توش هی تکونش میدی انگار ماشینه تازه قر قرم میکنی
فدای بوس کردنات بشممممممممممممممم بهت میگم بوس بفرست میایی جلو باید حتما صورتمو بوس کنی ولی اینجا دوربینو بوس میکنی
بلاخره خودت رضایت دادیو اینارو از تو کشو درآوردی که پات کنم
عمو پورنگ همش میگه کی از همه خوشگلتر کی از همه زرنگتره بچه ها میگن من من من تو یاد گرفتی وقتی شروع میکنه تو هم میزنی به سینت میگی من من عاشقتمممممممممممممم عزیزممم
و کارای خطرناککککککککککککککک تازه بهت میگم نکن بدتر میکنی از رو مبل اومدی روی میزززززززززززز
بله دیگه اینم از این آقا کوچولوووووووووووووو
ایشالا پست بعد حتما روش درست کردن کیکو میزارم برای دوستای خوبم که خواستن