♥آران عزیزم ♥آران عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره
باران عزیزمباران عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

★آران و باران کوچولووووووووووووو★

بدترین روزا / 1 روز تاخیر در زایمان

1392/9/3 18:14
2,761 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامانی آران عزیزتر جونم

با دکترم حرف میزدم گفت دکتر بیهوشی بیمارستان اونی مد نظر

خانوم دکتره 4 شنبه نیست یا بنداز 3 شنبه یا 5 شنبه که منم گفتم

5شنبه 7 آذر وخیلی کلافه از اینکه 1 روز دیر شده چون دیگه نمیتونم

ولی شاید قسمت بوده یا مصلحتی توشه نمیدونم

انقدر بیحالم دیگه نه میتونم بخندم نه حرف بزنم نه هیچی

انقدر حالم بده و داغونم که هیچ احدی جز خدا از حالم خبر نداره

انقدر گریه کردم که دیگه خسته شدم ولی کاری جز گریه ندارم حتی

میخوام برای آرامش بارانم گریه نکنم

ولی اشکام مجالی برای صبر کردن نمیده

اینارو مینویسم نه برای اینکه کسی دلش بسوزه بگه اخی طفلی نه

برای اینکه احساس ترحم دیگرانو نسبت

به خودم تحریک نه

مینویسمو گریه میکنم چون نمیتونم تو خونه گریه کنم چون دلم برای

سامان میسوزه و تو

وقتی گریه میکنم نه 1 بار نه 2 بار بلکه از صبح تا شب سامان ناراحت

میشه فکر میکنه کم کاری کرده

خودشو مقصر میدونه و تو رو تویی که هیچی نمیفهمی

دیشب انقدر جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ زدی که من فقط گریه

میکردم چون اروم نمیشدی میگفتی بغلم کن منم نمیتونم واقعا

نمیتونم

اصلا نمیتونم نمیتونمو درک نمیکنی چون واقعا از اعماق وجودم درد دارم

سامانم که منو میبینه تو رو دعوا میکنه بخاطر همین دیگه گریه نمیکنم

جلوش و تو که جیغ زدی میبرمت تو اتاق تا سرگرمت کنم دلم برای

جفتتون میسوزه برای سامان چون عذاب میکشه بخاطر من و برای تو

که گناهی نداری

نمیدونم حکمت خدا چیه این روزا بد ترین روزای عمرمه بدترینننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن روزا

از شانس بد من لثه هات باد کردن نیش و کرسی داره در میاد

انقدر بد شدی بد شدی بد شدی کسی نمیتونه تصور کنه

نه سی دی میخوای نه بازی نه هیچی فقط جیغ جیغای پشت هم بد

و بلند شبا تو خواب و روزا تو بیداری هیچ کس باورش نمیشه وقتی

خوابی که هیچ ولی از وقتی بیداری دائمممممممممممممم جیغ

میزنی

وقتی میگم بد شدی یعنی اون روزایی که میگفتم خیلی بد دندونیو

همش بهانه میگیری جلوی این روزا هیچی نیستن

خسته شدم

بریدم

واقعا بریدم

نمیدونستم یه روزی اینجوری میشم

اینقدر درمونده و بیچاره میشم که بیام بگم نه دیگه صبر ندارم دیگه

نمیتونم

میدونمم کسی درک نمیکنه چون اینجوری نبوده

خدای خوبم چه حکمتی توشه این روزای اخر که احتیاج دارم به ارامش

نباید گریه کنم باید صبر داشته باشم اینجوری شده چرا اران اروم

نمیشه

خدایا چرا کمک نمیکنی چقدر سر نماز قران دعا اذان گریه کردم چقدر

همه برام دعا کردن

خودت میدونی کارم گریه و دعاست خودت میدونی با این همه در

موندگی همش میگم خدایا شکرت ناراضی نیستم به خدای احد و

واحد ناراضی نیستم حتی سر سوزن ولی کمکم کن یا صبر بده یا اران

اروم بشه

از اولی که ارانم به دنیا اومد دل دردی بود گفتم عادیه همه هستن تا

8ماه طول کشید

بعد سر دندونا شد و بد دندون بود گفتم بزرگ شه عادت میکنه ولی نشد

شیطونی خوب طبیعیه

جیغ میزنی اونم برای اینکه حرف نمیزنی

همه چی عادیه طبیعیه ولی خدایا فقط چند روز چند روزم نه فقط اروم

باشه سر دندوناش یا اصلا من صبور بشم

نمیدونم دیگه چیکار باید میکردم که نکردم از دکتر و مشاوره و دارو

محبتو بازی بگیر تا هر چی فکر کنی که صد البته وظیفم بوده

افسرده شدم نمیدونم شاید شدم ولی چیکار کنم دکتر قرصم بهم داده

ولی اخرش چی

فقط دوست دارم تموم شه روزای بد لعنتی تموم شه حالم بده خیلی

بده

نمیدونم شاید بارانم بخاطر حال بد من نا اروم بشه نمیدونم

ایشالا هر چی خیره بشه

ولی آرانم باتمام وجود میگم عشقم پشیمون نیستم

بارانم نازنینم الان تو بد ترین شرایطی میدونم

ولی هیچ وقت نگفتم خدایا اشتباه کردم

میگم خدایا صبر بده بریدم از توانم خارجه دیگه

دوستتون دارم

همیشه اینجوری نمیمونه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (121)

صـبــا خاله ی آیـــســـا
3 آذر 92 17:10
عزیزم فقط میتونم بگم این روزها میگذره
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی صبای مهربونمممممم
مامان آیسو وآیسا
3 آذر 92 17:36
وای مرجان عزیز خودتو خیلی اذیت میکنی مهربووووونم...بمیرم برات میدونم چی میکشی ...دیگه داره به سلامتی تموم میشه تو رو خدا اینقدر حرص نخووووور
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزم سلامت باشی چشم ممنون
عمهِِ ِ آتنا
3 آذر 92 17:51
وای مرجان جونم خیلی ناراحت شدم از خدا میخوام که بهت آرامش بده شاید آرانم داره حس میکنه یه یه نفر جدید میخواد به خونوادتون اضافه بشه اینجوری شده امیدوارم زودتر خونتون بازم مثه قبل باشه
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ببخشید عزیز دلمممممممم اره دکترم همینو گفته مرسی فدات شم
عمهِِ ِ آتنا
3 آذر 92 17:52
الا بذكر الله تطمئن القلوب اینو همیشه بگو
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزم چشم
رضوان مامان رادین
3 آذر 92 18:06
مرجان جونم عزیزم نمیشه به مامانتون بگی از امروز بیاد پیشتون...اونطوری عالی میشه...لااقل آرانی میره پیش مامانت...یا اگر هم نره شما احساس آرامش بیشتری داری... میدونم ما واقعا نمیتونیم حالتو درک کنیم...
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
چرا میاد کمکم ولی خوب فعلا نمیشه ممنون عزیزم که به فکرمی
مامان بنيتا
3 آذر 92 18:16
مرجان عزيزم از خدا ميخوام آرامش بهت بده چون ميدونم نا آرومي اران فقط بخاطر خودته ميفهمه كه نگراني و بد قلق ميشه چيزي نمونده عزيزم سعي كن خودتو سرگرم كني تا اين چند روز هم با خوشي سپري شه منتظر پست خوب و شاد ازت ميمونم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی سحر جونم ممنون اره میدونمولی خودمم دیگه نمیتونم مرسی فدات شم
نیلوفر
3 آذر 92 18:33
مرجان جونم مریض میشیا نگران چی هستی گلم؟ این همه طاقت آوردی این چند روزه باقی مونده روهم مثل همیشه قوی باش. هی با خودت این ذکرو تکرار کن : "اَلا بِذِکرِ الله تطمئِنُّ القُلوبِ" کاش می تونستم کمکت کنم میخوای بیام از صبح تا شب آران رو ببرم بگردونم؟ فدات شم بخدا داری الکی خودتو اذیت میکنی، آران واسه دندوناش بی تابه نه به خاطر شرایط تو. گلم به دوستی دختر خاله ای کسی که بچه 3 4 ساله داشته باشه بگو بیاد با آران بازی کنه تو خوب بخواب و استراحت کن. نباید دست تنها باشی آخه الهی بمیرم واست خدا بهت توانایی بده این روزاتو به بهتریییییین وجه ممکن بگذرونی. بدون که همه دوست دارن دوست دوس داشتنی من هرکاری بگی واست انجام میدم فقط تو به خودت فشار نیار
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
فدات شم نیلوفر جونمممم چشم حتما میگم عزیزمممم خدانکنه مهربونمممممممم مرسی از محبتتت عزیز دلم
نفیسه
3 آذر 92 18:41
قوی باش خانمی من با اینکه هیچ وقت برات پیام نذاشتم ولی همیشه پی گیرت بودم و از ته دل دعات کردم تو عالی و بدون ریا هستی فکر آران را نکن به سلامتی باباش و مامانت کناررشن و از این گذشتهقدیمترا چکار میکردن با 6 تا بچه! اران اون روز بدون تو خواهد خوابید انقدر که بازی خواهد کرد این فکرها فقط عذاب است به فکر باران و اران باش که چه همبازی برای هم شوند من وقتی تو را میبینم دوست دارم برای زینبم هم بازی بیاورم قوی باش .
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ممنون عزیزم اره واقعا قدیم خوب بود چشم عزیزممم
محبوبه مامان الینا
3 آذر 92 19:13
مرجان عزیزم هر چند که گریه واسه بچه خوب نیست اما به نظر من کار خوبی کردی گریه کردی و تو دلت نگه نداشتی چون شاید عوارض تو دل ریختن و غصه خوردن بیشتر باشه...حداقل اینجوری کمی سبک میشی عزیزم.عزیزم خیلی ناراحت شدم وقتی شرایطتت رو خوندم و از ته دل از خدا خواستم بهت صبر بده عزیزم.من همیشه میگم خدا بنده هاشو میسنجه و هرکس اندازه توانش و لیاقتش آزمایش میکنه عزیزم مطمئن باش خدا خیلی دوست داره و داره آزمایشت میکنه که خداروشکر تو سربلندی چون تمام این شرایط سخت ناشکری نکردی و مدام میگی خدایا شکرت و مطمئن باش پایان شب سیه سپید است عزیزم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیز دلممممم ببخشید ناراحتت کردم ممنون از محبتت ایشالا واقعا لیاقتشو داشته باشم
مامان لیانا جون
3 آذر 92 19:14
مرجان جون خیلی ناراحت شدم وقتی این پستتو خوندم واقعا این همه ناراحتی دلیلش چیه ؟؟یه خورده سعی کن اروم باشی عزیزم ب چیزای خوب فکر کن ب اون لحظه ایی که بارانو تو اغوشت میگیری و..... برات دعا میکنم عزیزم ودر اخر اینکه همونطور که خودت گفتی همیشه اینجوری نمیمونه
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم شرمنده ممنون عزیز دلمممممم
مامان هیما
3 آذر 92 19:52
مرجان جون انشآله باران کوچولو با خودش آرامش میاره و آران جونم بهتر میشه
خاله
3 آذر 92 19:56
ایشالا زودی همه چی تموم میشه.............. دخترتو تو بغل میگیری.... خدا پسرت و حفظ کنه...........
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزم ایشالااااااااا قربونت برمم
مامان نیروانا
3 آذر 92 20:02
مرجان جون واقعا از خدا می خوام بهت صبر بده.بحر حال این سختیها برای مادر و خدا حتما جواب این همه صبوریت و میده.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی الی جونم ممنوننننننننن
مامان بردیا شیطون
3 آذر 92 20:21
عزیزم ناراحت نباش این روزها هم میگذره... امیدت به خدا باشه..... مراقب خودت باش دوستت دارم ************************* خدایا من درکلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تودر عرش کبریایی خود نداری من چون توئی دارم وتوچون خود نداری
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزم ایشالاااااااا ممنون قشنگ بوددد
مامان ابولفضل
3 آذر 92 20:28
واقعا شرايط سختي داري...من يه پسر شيطون 18 ماهه دارم كه چند روزه دندون درمياره اشك منو درآورده...اون وقت تو با اين شرايط حساس آخر بارداري كه فقط بايد استراحت كني اينقد استرس داري... از اطرافيان كمك بگير ..مادرت يا خواهرت يا دوستي آشنايي... تنها كاري كه از دست من برمياد فقط دعا كردنه...اميدوارم خدا بهت صبر و آرامش بده عزيزم...
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزمم اره خیلی بده واقعا کمک میکنن عزیزم ممنون از محبتت عزیز دلممممم
سمیه
3 آذر 92 20:33
سلام مامان مرجان.پستت خوندم خیلی ناراحت شدم.من نینی ندارم و اصلا نمیتونم درکت کنم.ولی عزیزم خواهش میکنم کمتر حرص وناراحتی داشته باش.این روزای سخت تموم میشن.به روزای خوب فکر کن.میدونم شرایط سختی را داری پشت سر میذاری ولی گلم سعی کن بیشتر به خودت مسلط باشی.اران جونم اقتضای سنشه کی به قرار شده.امیدوارم این روزای سخت زود تموم بشه وگلی خانوم زود به دنیا بدنا بیاد.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزممم ببخشید شرمنده چشم عزیزمم ممنون از محبتت
عاطفه
3 آذر 92 21:13
سلام عزیزدلم قربونت برم مرجان جون کلی غصه خوردم انشالای این روزای سخت تموم بشه و باران بیاد اوضاع بهتر میشه انشالا بسلامتی فارغ بشی عزیزم نگران نباش عزیزم فقط به فکر خودت باش که این چند روز هم بگذره و بعد برای آران همه چی رو جبران کنی (نیاز به جبران نیس چون خودت خیلی هواشو داشتی اما واسه آروم شدن دلت) ما رو از خودت بی خبر نذار مواظبه خودت باش خدا پشتته فقط کافی یه کم سرتو برگردونی عزیزمواست خیلی دعا کردم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیز دلممممم خدانکنه مهربونمممممم سلامت باشی ممنونم چشم عزیزممم فدای تووو
شیدا
3 آذر 92 23:03
سلام مجان جون. من حدود یه سالی میشه که خواننده وبلاگ قشنگت هستم ولی تا الان قسمت نشده نظر بدم. آرش من متولد 24 فروردین 92 هستش یعنی دقیقا 364 روز کوچیکتر از آران شماست.مرجان عزیز روزای سختت رو پشت سر گذاشتی، گذروندن دوران بارداری با وجود یه پسر کوچولو خیییییییییییییلی سخته چیزیه که من حتی نمیتونم تصور کنم. عزیزم روزای آخر یه کم تحمل کن، باران نازو که بغلت بگیری همه این مشکلات فراموش میکنی. خواهش میکنم موقع زایمان واسه منم دعا کن.....
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزممممم مرسی ممنون از محبتتت خدا حفظش کنه عزیزمممم قربونت برممم چشم حتما به یادتم عزیزمممممممم
l مریم مامان شاینا
3 آذر 92 23:28
مرجان عزیزم حتما یه حکمتی هست توکلت به خدا باشه از خدا مبخوام که بعد از این روزهای سخت روزهای شیرین و دلنشیینی رو برات در نظر گرفته باشه
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
صد در صد عزیزمممم مرسی ممنوننننن
مامان هانیه و شیرین عسلا
4 آذر 92 0:02
اخی مرجان جون باور کن حالتو درک میکنم منم مثل تو دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم از یه طرف دخترم هی بهونه گیریی توجه کردنو میکنه از یه طرف خودم در عذابم از طرفی فکرم پیش دخترم که 2شب من بدون اون چی کار میکنم ولی انشالله با خیر و خوشی تموم میشن لحظه ای که کوچولوهامونو هر دوشونو میگیریم بغلمون عوضشون در میاد
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت عزیزم ایشالاااا ممنون
جوجه نارنجی ما
4 آذر 92 0:05
مرجانننننننننننننننننننن جان داری با خودت چیکار میکنی عزیزم روحیه تو موقع رفتن به اتاق عنل خراب نکن خانمی از خدا برات آرامش میخوام خدا خودش بهت کمک میکنه عزیزم بوسسسسسسسس
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
چشم عزیزم سعیمو میکنم دوست خوبم ممنوننننننن
مامان ماهان و ملیکا
4 آذر 92 0:24
سلام عزیزم وای این دوتا پست آخری چقدر غمگین بود و دلمو به درد آورد منو دقیقا یاد روزایی انداخت که ماهان و ملیکا با همدیگه گریه میکردن و میخواستن بغلشون کنم و منم نمیتونستم وای که منم چقدر گریه کردم تا این دوتا وروجک بزرگ شدن اما عزیزم با وجود همه ی سختی ها در عین ناباوری گذشت . میدونم که روزای خیلی سختیو میگذرونی اما میگذره سعی کن بیشتر مواظب خودت باشی و یه کم به روزای خوب آینده فکر کنی
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزم شرمنده ناراحتت کردم اخی عزیزم اره خیلی سخته میدونممممممممم حتما عزیز دلم
ترنم عشق(زهرا)
4 آذر 92 0:39
اخی مرجان جونم منم با گریت و حرفات گریم گرفت و نمیدونم چرا از همین اولیش هم پشیمون شدم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم عزیزم نه بابا تو بیار کاریت نباشه
خاله مزگان(مامان گلبرگ)
4 آذر 92 0:52
مرجان جونم اینقد خودتو اذیت نکن . باور کن بعد از اینکه بارانی به دنیا بیاد چند وقت بعدش دلت برای تمام این لحظات تنگ میشه. واقعا توی شرایط خیلی سختی هستی ولی حتما خداوند کمکت میکنه بوسسسسسسسسسسس برای هر سه تون
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزممممممممممم
پرهام ومامانش
4 آذر 92 1:13
عزیزمممممممممم نمیدونم برات چی بنویسممممم ولی چندتا چیز بیمزههههه محض یه لبخند کوچیکککککککک زندگی رویاست ، زندگی خاطره‌ س ، زندگی آرزوئه ، زندگی شادیه ، زندگی … یکی به من بگه چرا زندگی جعفر نیست ، چرا بهرام نیست ، چرا فرشاد نیست ؟؟؟ الان بچه ۴ساله از باباش Gallexy Note II میخواد بعد ما یه فامیل داشتیم اسم بچش رضا بود ، تا ۱۲سالگی هرکی میگفت سکوت علامت رضاست من فکر میکردم علامت اونه ! صدای بچه همسایه نمیزاره بخوابم… من اگه بچه دار بشم تا هفت سالگی میزارمش پرورشگاه… بعدشم میزارمش مدرسه شبانه روزی… بعدشم رفت دانشگاه میزارمش خوابگاه… همونجام یکیو پیدا کنه بره سره خونه زندگیش… یه همچین پدر دلسوزیم من ! .شمام تو امتحانا هرچی سوال بلد بودید ۰٫۵نمره داشت ، هرچی بلد نبودید ۲نمره ای بود ؟ یا فقط من اینقدر مفلکم … این تنها چیزیه که ازدستم برمیومد تواین لحظه .
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم واقعا جالب بود و خندیدم عزیزم مرسییییییییییییی
مامانی گیلدا
4 آذر 92 8:21
سلام عزیزم.خوبی ؟وای کلی اشکم دراومد.همکارام می گن چرا داری گریه می کنی می گم چیزی نیست نگران نباشید.عزیزم تو رو خدا تحمل کن.گلم وقتی تو آروم باشی آران گلی هم آرومه عزیزم.خدا کمکت می کنه.می گم چرا آخر شب چهارشنبه بستری نمی شی.من یه روز زودتر رفتم و چکاب کردم ولی ازشون خواستم برم آخر شب بیام و اونها هم قبول کردن.صبح زود هم که عمل شدم.شما هم همین کار رو انجام بده.عزیزم واسه دل درد نوزادها مامان من کلی چیزهای گیاهی رو آسیاب می کنه و یه چیزی درست می کنه بعد تا چند ماه اول می دیم به نوزاد و واسه دل دردش عالیه.واسه گیلدا هم امتحان کردم.اگه دوست داشتی بهم خبر بده تا شماره موبایلم رو بهت بدم دوست داشتی از مامانم می پرسم و بهت می گم .تو رو خدا نگران نباش.دوستم خدا مواظبت هست حتماً .من هم دم زایمانم خیلی استرس داشتم و اشک می ریختم.مطمئن باش آسون تر از چیزیه که فکر می کنی.گلم مواظب خودت باش.یادت باشه چند تا کادو هم واسه آران بخر از بیمارستان واسش بیار
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ببخشید عزیزم ناراحتت کردم شرمنده ممنون از همدردیت عزیزمممممممممم چشم حتما خبر میکنم اگه دل دردی بود قربون محبتتتتت حتما عزیزم
مامانی گیلدا
4 آذر 92 8:33
عزیزم اگه نزدیکت بودم یا تو یه شهر زندگی می کردیم حتماً میومدم کمکت می کردم و آؤان گلی رو واست می گرفتم.ببخشید که هیچ کمکی ازمن بر نمیاد جز دعا کردن.عزیزم امیدوارم با یه نی نی سالم و خوشگل برگردی و سلامتی شما و باران گلی رو از خدا خواهانم.ان شالله زایمان سبک و خوبی داشته باشی.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیز دل مهربونممممممممممم همون دعات برام خیلی ارزش داره دوست خوبم مرسیییییی
مادر امیرین
4 آذر 92 9:12
مرجان جونم دلم گرفت... خیلی سخت ولی خودت و آماده کن چون روزهای سخت تری ÷یش روت...صبور باش و طاقت بیار چون تو یه مامن مهربون و نمونه ای و حتما میتونی.. امیر حسین من 3 سالش تموم شده بود که امیر علی به دنیا اومد ولی واقعا برم سخت بود..و تا چند ماه دچار افسردگی بعد از زایمان شده بودم. مدام برای خودت و بچه هات سوره والعصر و بخون. خدا کمت میکنه.مطمئن باش.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت عزیزمممم اره عزیزم میدونم چشم حتماااااا مرسی عزیزم
مامان اهورا(شهرزاد)
4 آذر 92 9:58
خيلي ناراحت شدم مرجان گلم. نميشه ي چندروزي آرانو بذاري پيش مامان اينا؟؟؟؟خدا بهت توانايي بده عزيزم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم عزیزممممم نه نمیشه اخه نمیمونه مخصوصا الان که بد قلق شده فدای توو
مهسا مامان نفس
4 آذر 92 10:28
مرجان مهربونم سلام عزیزم.گریه یه وقتایی خوبه سبک میکنه ادمو اما نه اینکه دایمی بشه عزیز دلم خدا رو شکر این 9 ماهو با خوبی وسلامتی پشت سر گذاشتی خدا رو شکر دو تا فرشته هات یکی دختره یکی پسر.همسر مهربونت کمکت میکنه مرجان نصف راهو رفتی راهی که خیلی ها ارزوشونه اونو برن اختلاف سنی کم بچه ها عالیهاین ر.زها هم سپری میشن و فقط خاطرشون میمونه عزیزم سرزایمان اران حتما خیلی ذوق داشتی خودت و باران گناه دارین اینقدر به خودت فشار نیار.حتی اگه اران بی قراری هم بکنه بعدها حتی یک دقیقش یادش نمیاد اما تو چی عزیزم؟هروقت یاد زایمانت بیفتی یه مشت غصه میریزه تو دلت.جای تو نیستم حتی یه بچه هم ندارم که یه قطره از حرفاتو لمس کنم اما حتی تصور شرایط الانت خیلی سختهمیفهممت اما مرجان پرانرژی ما همه این سختی ها رو پشت سر میزاره.اران هم همیشه قدردان مامان مهربون وفداکارش خواهد بود.مرجان این روزها تکرار نمیشن ها بخند یالا این روزا باید بهترین باشن
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی مهسا جون مهربونمممممممممم سعیمو میکنم دوست خوبمممممم فدای تووووووووو
زهرا ک
4 آذر 92 11:11
سلام مامانی مهربون خیلی از ناراحتیت ناراحت شدم فکر کنم افسردگی پس از زایمان قبل از زایمان اومده سراغت از ته ته قلبم برای رفع این ناراحتی و سختی دعا میکنم اینم بدون که زندگی سختی داره و مال شما هم به این شکله خدا رو صد هزار مرتبه شکر که نی نی های سالم بهت داده مامان منم تعریف میکنه که منم بچه بودم خیلی گریه میکردم و منو خواهرم هم شیر به شیر هستیم و گریه های بی امان من به خاطر استرس مامانم تو دوران موشک بارون بوده برای خواب راحت تر و بیشتر آران به خصوص موقعی که نیستی بهش دوغ و خوراکی های خواب آور بده و یا حتی با مشورت پزشک دارو!ولی بدون که این روزا به سرعت میگذره و جاش رو به خوشی و شیرینی میده ببخشید که طولانی شد اگر لطف کنی و برای من هم دعا کنی ممنون میشم دوست دارم خدای مهربون به من هم یه نی نی سالم بده برات بهترینها رو آرزو میکنم ایشالله بعد از زایمان و با حال و خبرای خوش میبینیمت
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم زهرای مهربونممممممممم دارو روش اثر نداره که اخه مرسی از حرفای قشنگت ایشال نی نی خودت عزیز دلم سالم بیاد بغلت
سهیلا مامان آیسا
4 آذر 92 12:47
وای مرجان جون تو رو خدا نکن این کارو با خودت.زیاد بهش فکر نکن می دونم سخته ولی راه داره.این جوری هم خودت آسیب می بینی هم نی نی تو دلت هم دور و بری هات.حالا چرا یه روز زودتر رو انتخاب نکردی یه روزم یه روزه.مطمئن باش خیلی دعا می کنم واست.مواظب خودت باش عزیزم زود می گذره
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم عزیزم ممنون اخه چون وسط هفته بود بخاطر اران نمیشد دختر عمش مدرسه داشت سخت بود
مامان بنيتا
4 آذر 92 12:52
خصوصي عزيزم
مینا مامان آرمانی
4 آذر 92 13:45
مرجان جون فقط آرامش رو برات آرزومیکنم.آره تو زندگی هر آدمی حداقل یک روز شده که آدم اینجور از پا در بیاد ولی دنیاس و دنیا هم بدون سختی نیست.توکلت به خداباشه ایشالله درست میشه.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیز دلمممممممممم چشم عزیزمممم
خاله ی آریسا
4 آذر 92 14:29
عزیزم خیلی ناراحت شدم وقتی این پست رو خوندم ایشالله ایشالله ایشالله این روزها سپری بشه و دیگه ناراحتیتو نبینیم . معلومه که خیلی مقاومی خب خدا هم صبرشو بهت داده به خاطر همین پیش همسر و آران میتونی جلوی خودتو بگیری . خدا کمکت میکنه مطمئن باش عزیزم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی از محبتت عزیزم ببخشید ناراحتت کردم دوستم مرسی ممنونننننن ایشالااا
مامان بهراد
4 آذر 92 15:12
عزيزم به خدا توكل كن من هر وقت ميام برات پيام ميذارم نگي نذاشتيا ديگه اوكي كردنش با خودت فدات شم اين روزا ميگذره پسر من نزديك به دو سالش داره ميشه ولي همچنان منو اذيتاش هست نميگم مثل روزهاي اول كمتر شده ولي به اندازه خودش شيطنت داره چه كنيم بايد كنار بيايم برات آرزوي زايماني راحت رو آرزو دارم دعا ميكنم هرچه سريعتر خوب بشي براي ما هم دعا كن كه خونه‌دار بشيم فداي تو آران و ببوس
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
چشم عزیزمم قربونت برم میدونم میزاری مهربونممممممممم خدنکنه عزیزمممم مرسی عزیزم ممنوننننن چشم حتمااااااا
zahra
4 آذر 92 16:37
سلام خانمی من همیشه وبلاگتو میخونم اما این اولین باره که داره برات نظر میزارم. من نی نی ندارم. اما میدونم چی میکشی ،خیلی ناراحت شدم برات. امیدوارم صحیح و سالم زایمان کنی و حال روحی و جسمی خودت عالی بشه آران هم صبور و آروم بشه و انشالله گل دخترت هم یک بچه صبور و آروم باشه. از خدا میخوام روزهایی عالی در پیش رو داشته باشی و شاد و خرم باشی.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزممم مرسی ممنون سلامت باشی عزیزم ایشالاااااااااا فدای تو مهربونممممم
persian mom
4 آذر 92 17:33
عزیزممممممممم نگووو کسی درک نمیکنه من با تک تک سلولام درکت میکنم .. هم تنهام هم کمر درد دارم ارمیا هم این هفته سرما خورد بینیش کیپه دندوناش باد کرده بیرون نمیادددد شبا کلا گریه میکنه روزا هم کلا جیغ میزنه که منو بغل کن گاهی که تو بغلمم گریه میکنه نمیدونم چیکار کنم .. منم واقعا بریدم 1 هفتس دست به لپ تاپ نمیتونم بزنم از دست این بچه 100 سال پیر شدم فقط امیدم اینه که 3 سالش بشه اروم شه .. تو هم خودتو اذیت نکن .. .وای منم ارمیا رو میبرم تو اتاقش که هم خودم گریه کنم هم حامد ناراحت نشه.. تورو خدا اروم باش فقط تو توی این شرایط نیستی بزار باران بیاد کلا همه چیز عوض میشه اران هم اروم میشه .. قربونت برم خواهری
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
فدات شم راست میگی توهم خیلی شرایط سختی داری میدونم درک میکنی عزیزمممممممم واقعا این جیغا خیلی بده دقیقا میدونم چی میگی باشه عزیزم چشممممممممم فدات بشم نازنین جونممممممممممممم
persian mom
4 آذر 92 17:34
نظرتو تو نی نی وبلاگه ارمیا بزار عزیزم
مامانه کیاناوهانا
4 آذر 92 18:24
سلام دوست خوب ومهربونم فقط می دونم خیلی دوست داشتنی ومهربون هستی که این همه کامنتهای قشنگ و باعشق دریافت می کنی .باور کن هیچ کدوم از این کامنتها ترحم نیست عزیزدلم بلکه از روی دوست داشتنه مرجان جون بهت قول می دم با تولد باران به ارامش می رسی گلم این روزهای اخر سعی کن تنها نمونی تا کمتر فکروخیال کنی خیلیییییییییییییییی به یادتم دوستم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیز دلمممممم مرسی مهربونمممممم نظر لطفته عزیز دلم میدونم عزیزم واقعا همه دوستای خوبم درک میکنن فدای تووووووووووووو
مامان رادین
4 آذر 92 19:45
مامانی سلام ما هم منتظریم مثل خودت دل ما این همه مشتاق دیداره دیگه ببین خودت چجوری اما عزیزم حتماً حکمتیه توش ، تو این همه سختی که واقعاً درک میکنم و از خوندش کلس قصه خوردم یاد اون مامان هایی باش که در آرزوی یه بچه میسوزن فقط همین رو فکر کن ، اون وقت کلی آروم میشی عزیزم سوره واعصر رو زیاد بخون و آیت الکرسی رو 7 بار بخون تو آب و بده این چند روز آخر همه خونواده بخورن یه وقتهایی آدم با وجود اینکه دور و برش شلوغه خیلی تنهاست و من میفهممت آرزوی من همون آرامش حال توست و راحتی زایمانت و آروم بودن دختر گلت
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزم قربونت ممنون از محبتتت مرسی چشم حتما میخونمممممم فدای تو ممنوننننننننن
مامان جوجه طلا
4 آذر 92 21:05
ایشالله هرچه زودتر به آرامشی که دوست داری برسی نگران نباش زود میگذره و دختر نازتو میگیری تو بغلت و احساس آرامش میکنی. امیدوارم زود حال آران جون خوب بشه و زیاد جیغ نزنه که مامان عزیزش استراحت کنه. میبوسمت.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیز دلمممم ایشالااا ممنون
میرزا کوچک خان
4 آذر 92 23:46
من سر سینا این مدلی بودم. سینا تو شرایط بدی به دنیا اومد. خیلی روزای سختی بود برام. تا چهار پنج ماهگی سینا و حتا تا همین الانم گریه هام هست.... البته الان گاهی خیلی به ندرت. سطر سطر نوشته ات رو درک کردم. حتا با وجود اینکه باردار نیستم. ولی همین که پسرهامون هم سن و سالن می تونم بدونم چقدر سخته. کاش می شد این چند روزه آران بره پیش یکی از مادربزرگاش. شاید اینطوری هم آروم بشه هم تو آرامشت زیاد بشه. ها؟ بهش فکر کردی؟
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ممنون عزیزم اران نمیمونه اصلا مخصوصا الان که بد قلق شده
الناز مامان آوا
4 آذر 92 23:56
قربونت برم اين روزا ميگذره تو رو خدا ناراحت نباش منم گاهي اوقات كم ميارم منم گاهي اوقات گريه ميكنم.نگران نباش. خدا رو بايد شكر كني خدا چون ميدونسته كه مادر خوبي هستي دوباره تو رو لايق مادر شدن دونسته پس ديگه گريه نكن. آوا هم اين روزا به خاطر دندوناش خيلي اذيت شده 4 تا دندون نيش باهم داره درمياد خب اونا هم اذيت ميشن ديگه بايد به اونا هم حق بديم. عزيزم تا 2 سالگي كلي عاقل و بالغ ميشن . حتما يه حكمتي بوده كه تاريخش عوض شده كاش يه كمك داشتي يه خورده از بار زحمات و مسيوليتات كم ميشد. شك نكن كه خدا به مادر نمونه اي مثل تو بچه هاي خوبي هم داده . انشالله كه زير سايه مامان و باباي مهربونشون سلامت باشند.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
خدانکنه عزیز دلممم اره عزیزم واقعا خدارو شکر میکنم مرسی ممنون از محبتت ایشالا همینی که میگی باشم ایشالااااااا اخه خواهرمم تازه زایمان کرده مرسی از محبتت عزیزممممممممممم سلامت باشی دوست خوبمممممم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
5 آذر 92 0:00
مرجان جون هیچ چی نمیتونم بهم به جز ..........هیچ چی خدایا به دادش برش
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت عزیزممممممم
مریـــم ( مــامـــان آریـــن )
5 آذر 92 0:37
مرجان جووون دو تا پست آخریتو که خوندم خیلی ناراحت شدم از صمیم قلب برات آرزوی آرامش و سلامتی میکنم عزیزممم قربون آران جووونم بشم که داره انقدر داره اذیت میشه
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ببخشید ناراحتت کردم عزیزممم مرسی فدات شم ممنون خدانکنه مهربونممم
بهاره مامان ونداد
5 آذر 92 1:08
عزیزم سعی کن به قسمت های خوبش فکر کنی دلیلی برای این همه ناراحتی نیست وقتی که قراره یه کوچولوی خوشکل دیگه بهتون اضافه بشه اگه سعی کنی به دختر نازی که داره میاد تا خونتون رو روشن کنه فکر کنی بهتر میشی دیگه دو روز دیگه بیشتر تا دیدارت باهاش نمونده انشاالله که دخمل نازت بچه اروم وصبوری باشه برو خصوصی دوست خوبم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزم حتما ایشالااا
آناهيتامامانيه آرميتا
5 آذر 92 2:28
مرجان جونم نميخوام دلداري بدم چون واقعاجاي تونيستم ونميتونم اينطوركه عميق ناراحتي باحرف آرومت كنم و حتماهمه اطرافيان بهت ميگن ،،، امافقط ميخوام بگم افسرده نشدي خوشگلم بدون كه اينم طبيعيه هركسي باشه بايه بچه شيطون كه زيادتوجه ميخواد باردارباشه وباهزارتغييرهورمون وعوارض بارداري خب معلومه تاثيرميذاره روي اعصابش مخصوصاكه استرس زايمان هم بدترت كرده دوستم . به اين فكركن كه هفته ديگه همين موقع باران عزيزت توي بغلته وهمه چيزتموم شده توام به آرامش رسيدي وباوركن آران جون تپلي هم اينوحس ميكنه وآرومترميشه الان اونم ميدونه مامانش حالش خوب نيست .ميبوسمت عزيزم ديگه چيزي نمونده واين نيزبگذردوخنده اي به لب آورد
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ممنون از حرفای قشنگت عزیزم درست میگی ممنون مهربونم لطف کردی
مهتــــ❤ـــــاب مامان یلـــ❤ــــدا
5 آذر 92 8:18
وای چقدر سخته من تصمیم داشتم بعد از یه سالگی یلدا بذارم باردار شم حالا میبینم خیلی میتونه سخت باشه هم واسه خودم هم یلدا مرجان جونم نمیدونم چی بگم بهت کمک کنم تا آروم بشی خودم وقتی یه همچین حالی دارم با آیه الکرسی خیلی آروم میشم امیدوارم این روزای سخت برات آسون بشه
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزم حتما میخونم ولی اگه یلدا خوشگله ارومه بیار من به هیچ کس نمیگن نیار ممنون مهربونم
مامان ماهان
5 آذر 92 9:16
عزیزم اینقدر خودتو ناراحت نکن/به این فکر کن که بچه هات با هم بزرگ میشن و اختلاف سنیشون کمه.بعدن هم بازی خوبی برای هم میشن.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
چشم عزیزم ایشالاا
مانا
5 آذر 92 9:17
عزیزم صبرکن میگذره .می دونم خیلی خیلی سخته دوست نازنین اینا تقصیر هرمون ها هم هست مادربودن خیلی سخته برات خیلی دعا میکنم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
فدات شم عزیزم ممنون
مامی قوقولی
5 آذر 92 10:11
عزیزم ....من خواننده خاموش وبلاگتون هستم الان کاملا حس میکنم چه حالی داری خودم یه پسر 4 ساله دارم که تا 6 ماه تموم جیغ زد و فقط توی پتو می خوابید وقتی هم که شروع کرد به راه رفتن فقط میدوید من خودم شاغلم خیلی سخت بود خسته از سر کار میومدم تا آخر شب دنبال این بچه میدویدم ، ولی الان خدا رو شکر خیلی خوب شده ..... این گریه های آران کوچولو فقط به خاطر وجود نفر دومه و فکر میکنه دیگه دوستش نداری، سعی کن نشسته یا دراز کشیده بغلش کنی بیشتر پیشش باشی اگر ناراحتی وقتی نگاش میکنی بخندی بیشتر قربون صدقش بری ،خلاصه بیشتر بهش محبت کنی .....موفق باشی عزیزم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی از راهنماییت عزیزم حتما ممنون
maman hasti
5 آذر 92 12:56
امیدوارم این روزا خیلی زود بگذره عزیزم ، ولی به این فکر کن که ایشالا روزای خوبی منتظر شما و دو تا گلتونه و با هم بزرگ میشن
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ایشالا عزیزمممم
زهرا
5 آذر 92 13:02
مرجان جونم چطوره؟؟
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
داروشکر خوبم عزیزم
♥نسرین مامان هلیا و دانیال♥
5 آذر 92 13:04
مرجان جون نبینم اینقدر دلت پره .بابا داره دخمله خوشملت میاد به این فکر کن که چه قدر زن قویی بودی که تونستی دو تا حاملگیه پشت هم رو به خوبی پشت سر بذاری .البته هزار ماشالله چون من یکی نتونستم .به خاطر ترس از این روزا که بچه ی بزرگ اذیتم نکنه با فاصله دومیمو آوردم .حالا بعد از این همه تلاش این روزای آخر دلت گرفته و گریه میکنی .البته منم سر هلیا روزای آخر نمیدونم چرا همش اشکام میومد .فکر کنم دخملا از روزی که تو شکممون هستن حساس و دل نازکن.ایشالله آران جونم هم باهات همکاری کنه .و دعا میکنم همه چی زود تموم شه و دخمل ناز و آرومتو بغل بگیری .به آران هم حق بده چون اون هم انژیه تو رو میگیره♥میبوسمتون
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم عزیزم خدارو شکر خیلی بهترم مرسی عزیزمممممم لطف میکنی اره میدونم طفلی گناه نداره]
مینا مامان روشا
5 آذر 92 13:20
الهییییییییییییی مرجان جون زودی میگذره و دوباره آران جووووووووون رو بغل میکنی. ایشالا به سلامتی زایمان کنی
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزمممم
زری مامان مهدیار و صدرا
5 آذر 92 13:35
مرجان نازنینم قبول دارم که کسی نمی تونه درکت کنه ولی اینکه می نویسی خیلیییییی خوبه چون اینجا هممون مامانیم و تا حدودی می تونیم همدیگه رو تسکین بدیم عزیزم. ایشالا که پنج شنبه به سلامتی زایمان کنی و بعدش حالت رو به راه بشه. از صمیم دل از خدا می خوام که باران کوچولو یه نی نی خیلیییییی آروم باشه و به راحتی ماه های اول رو بتونی استراحت کنی و به آران برسی
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
اره عزیزم دقیقا خدارو شکر خیلی بهترم مرسی مهربونمممممم
نیر
5 آذر 92 14:04
الهی قربونت برم دوست خوشگلم کم مونده دیگه داره تموم میشه این باران خانوم نیومده داره همه رو به سختی عادت میده صبر کن جفتشون با هم جیغ بکشن انوقت آرمش پیدا میکنی ببین چه دوستی داری
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
خدانکنه عزیز دلممم اره میدونم کلی دلگرم شدم
ثریا
5 آذر 92 14:05
قربونت برم عزیزم فقط دو روز دیگه مونده و همه این سختیها فراموش میشه خدایی سخته آران هم کاری نمیتونه بکنه خودت که بهتر میدونی عزیزم تا وقتی حرف زدنو یاد نگیرن نمیتونن منظورشونو و ناراحتی شونو به ما بگن مواظب خانواده مهربون 4 نفرتون باش
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
اره عزیزم دقیقا مرسی مهربونم
نیر
5 آذر 92 14:33
راستی یادم رفت چقدر فهمیده هستی مرجان جون با تمام فشارهایی که میکشی بازم شوهرتو درک میکنی به نظرم من که خیلی صبوری بیشتر از این صبر نخواه[ماچ ]
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزممم
مامان بردیا
5 آذر 92 14:53
سخته عزیزم اما مطمئنم این شرایط سخت رو میتونی تحمل کنی چون عاشقانه دوستشون داری.به هر سختی باشه میگذره و میوه صبر همیشه شیرینه. دلمون همراهته عزیزم.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ممنون عزیزمممم لطف داری
جیران بخشنده
5 آذر 92 15:31
ببخشید یه کم دیر اومدم آخه امتحانای میان ترمم شروع شده وای با خوندن این پستتون خیلی ناراحت شدم ایشالا تا چند روز دیگه باران جونو بغل میکنید و تمام این روزای سخت رو فراموش میکید
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
ممنون عزیز دلم که به فکرمون و به یادمونی
مامان مهرناز
5 آذر 92 16:11
غم از چشم قشنگت دور باشد دلت غرق اميد و نور باشد نبيني روز بد اي بهتر از جان الهي دشمنت رنجور باشد
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
فدای تو مهربونمممم
مینا( دلنوشته هایی برای دلبندم )
5 آذر 92 16:29
مرجان جووووووووووووونم اینقدر خودتو اذیت نکن مریص میشیا گلم ریلکس باش دوستم خدا بزرگه یگه چیزی نمونده عزیزم خیلی دوست داررررررررررررم عزیزم
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزم خداروشکر بهترم دوست خوبمممم
مامان پرنیا
5 آذر 92 16:31
سلام مامان مرجان جون شما تلفن مارال در نی نی سایت رو ندارید بهم بدید من می خوام یه کیلیپ سفارش بدم ایمیلم رو جواب نمی ده عجله دارم خواهشا اگه دارید کمکم کنید عجله دارم جواب رو اگه زحمتی نیست تو وبم بدید ممنونم عزیزم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
5 آذر 92 18:04
مرجان جون فقط خواستم بگم به فکرتم و دعااا گوی احوالت
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی قربونت برممممم
♥ نیم وجبی ♥
5 آذر 92 19:15
سلام به روی ماهت دوست خوبم می بخشی خیلی وقته نیومدم پیشتون همش به فکرت بودم ایشالا که به سلامتی باران خوشگله به دنیا بیاد و تموم خستگیهات از تنت بیرون بره آران عزیزمو ببوس خیلی دلم براش تنگ شده بود بازم میام پیشتون
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزم ممنون که اومدی سلامت باشی مرسیییییییی قربونت برم
نازنین مامان امیرعلی
5 آذر 92 19:49
سلام حالتو قشنگ میفهمم خوش بحالت که اینروزات تموم شد من موندم و 7 ماه ناقابل دیگه امیدوارم بارانت سالم و سرحال بباره به زندگیت و آران عزیزم آروم شه بیچاره شوهرای ما ... خدا صبرشون بده
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزم اخی به سلامتی مرسی عزیزم ممنوننننننننن اره بخدا واقعا
ღبارانღ
5 آذر 92 20:10
سلام... با کلی انرژی مثبت امدم...ولی وقتی خوندم بغض کردم... دلم هم برای تو هم برای آرانم خیلی سوخت... مواظب خودت باش. بت زنگ می زنم...
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام مهربونم فدات بشم از بس خوبیییییییییییی
شهرزاد
5 آذر 92 22:43
به نظرم حالت مثل کسیه که زایمان می کنه و افسردگی می گیره فکر کنم اینکه بیشتر از همیشه احساساتی شدی برای اینه که هورمونهات یه تغییراتی دارن می کنن به زودی می گذره مرجان جووون هم دندونای آران جووونم در میاد هم بارت رو میذاری زمین و باران خوشگل رو بغل می کنی و همه چیز انقدر قشنگ می شه که بعد از چند ماه با خوندن این پستت به خودت می خندی باور کن
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزمممم نه مطمئن باش خندم نمیگیره چون دوران بارداری سختی داشتم
مامان دینا جون
6 آذر 92 0:27
مرجان عزیزم واقعا ناراحت شدم از این همه سختی و دردی که میکشی .امیدوارم که به زودی حالت خیلی بهتر بشه .امیدوارم صبوری بیشتری داشته باشی برای انجام دادن کارهای باران عزیز و اران تپلک .ایشالا همیشه سلامت باشین .
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیز دلم سلامت باشیییی
مامی یلدا و سروش
6 آذر 92 1:16
مرجان عزیزم. از خدا میخوام این روزهای آخر هم خیلی زود بگذره تا تو بتونی به راحتی و البته با سلامت دختر خوشگلت رو بدنیا بیاری. و امیدوارم دندونای خوشگل ارانم هم زودی بیاد بیرون. شرایطت رو با اینکه احساس نکردم ولی شدیا درک میکنم. انشاالله به زودی زود همه چی آروم میشه. به خدا توکل کن در ضمن پیاپیش تولد دختر خوشگلت رو تبریک میگم انشاالله قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیز دلم سلامت باشی قربونت برم مهربونمممممممممم
مامی یلدا و سروش
6 آذر 92 2:14
خدایا دلم که برایت تنگ می شود با آنکه می دانم همه جا هستی اما به آسمان نگاه می کنم چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد : بی انتهاست ، بی دریغ است و چون یک دست مهربان همیشه بالای سرماست
غزال مامان آرتین
6 آذر 92 3:21
عزیزززز دلم دوست صبورمممم با تمام وجود درکت میکنم به عنوان مامان یک کوچولوی 20 ماهه . فدات بشم فکر نکن فقط شرایط ت اینطوره . مادر بودن خیلی سخته منم یک شب از خستگی تو ماشین 5 دقیقه فقط گریه میکردم و داد میزدممم منم خیلی خستا میشم ولی تو... حق داری ... با تو دلی نازت واقعا سخته تحمل کن. این روزا میگذره.... روزی میرسه که آران مثل یک مرد دست خواهرشو میگیره مثل یک مرد کوچولو ه ای مانانشو داره من همیشه به روزای خوب فکر میکنم خیلی خیلی مواظب خودت باش بی صبرانهمنتظر دیدن روی ماه باران نازم هستم ماچی موچ مادرانه
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم غزال جون مهربونمممممم ایشالااا به امید روزای خوب واقعا عزیزممم ولی خوب یهو ادم میبرههههههههههه ممنون از محبتت عزیزم
مامان رخی
6 آذر 92 4:43
سلام مرجی توکل به خدا کن بهت صبر میده درکت میکنم دوستم مراقب آرامشت باش سعی من بیهوشی کامل زایمان کنی واسه آرامشت حدیث کسا بخون با سوره یاسین
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزممم چشم حتما ممنون مهربونم
zohre mami kiyan
6 آذر 92 9:59
دوست مهربون و قوی من تو صبورترین و خوشگلترین و جوونترین مامان دنیایی دیگه داره تموم میشه و بارانمونم میاد و آران جون هم آروم تر میشه ان شالله خدا همیشه میگه بعد از هر سختی آسانی است و آرامش از ته دلم برات از خدا آرامش و سلامتی وصبر میخوام
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی زهره جونممممم نظر لطفته عزیزمممم سلامت بااشی ممنونم
majede
6 آذر 92 10:32
عزیزدلم....انشالله که همه چی به خوبی میگذره...خیلی مواظب خودت باش...مرجان قوی من...تو بهترین مامانی هستی که اران و باران میتونستن داشته باشن...بهترین عزیزمممم...
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی قربونت برم
sama
6 آذر 92 11:29
سلام خوشگله من که همیشه بهت حسودیم می شه یه مامان کوچولویی که خیلی خوب بلده همه چیز رو هندل کنه. امیدت به خدا باشه که می دونم هست.بسپر به خودش. انشاالله هم که فردا زایمان می کنی و قدم باران کوچولو واست پر از خیر و برکت هست مرجان جونم. التماس دعا عزیزم.می بوسمت.
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیز دلمممم قربونت برم لطف داری مهربونممم ممنون از محبتتت
مریم (مامان روشا)
6 آذر 92 11:53
سلام مرجان عزیزم ...بمیرم برات خیلی ناراحت شدم...مرجان روزهای سخت هم تموم میشه و وقتی باران توی بغلت بگیر همه چی از یادت میره ....فقط یه کوچولوی دیگه صبرکن
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
سلام عزیزم مرسی عزیزم ایشالا
مامان احسان
6 آذر 92 14:46
سلام عزیز دلم آروم باش برات دعا میکنم که خدا کمکت کنه ایشالله فردا نی ناسه میاد توی بغلتو و آران گلی هم با خواهرش سرگرم میشه و کمتر بهونه میگیره صبور باش گلم صبور
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
مرسی عزیزممم ممنون ایشالا
هیراد و عمه لیلاش
6 آذر 92 15:20
حتما حکمتی توش بوده عزیزم توکلت به خدا باشه ، فدات بشم برای هم خودت و هم باران کوچولو و آران جونم ارزوی سلامتی دارم
mamanebaran
6 آذر 92 15:31
عزیزم ، مهربونم پیشاپیش مادر شدنِ دوبارتو تبریک میگم ، الهی که همیشه تنتون سالم باشه ، و کنار فرشتهات بهترین زندگی رو داشته باشی عزیزم میدونم این چند روزِ آخر میدونم سخت میگذره اما الهی که به خوبی بگذره
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم فاطمه جون مهربونم
زهرا
6 آذر 92 16:07
عزیز دلم خوبی؟؟؟؟ امروز خوب استراحت کن و ریلکس... تا ان شاالله فردا با روحیه باشی خب باران هم دوست داره مامانش با روحیه باشه. فردا منم اونجام(البته دلم اگر میتونستم حتما میامدم پیشت) حتما تو اولین فرصت از خودت و سلامتیتون برامون خبر بذار.....منتظریما دوست دارم خدانگهدار شما و باران و آران باشه
♥مرجان مامان آران و باران♥
پاسخ
قربونت برم زهرای خوبم حتما فدای محبتت عزیزم قبل بیمارستانم حتما یه پست میزارم
مهسا مامان نفس
6 آذر 92 18:51
مرجان جونم خوبی؟حال روحیت خوبه؟عزیزم خیلی برات دعا میکنم
نیلوفر
6 آذر 92 20:24
مرجان خوشگلم از الان خوشحالم ایشالله فردا گل دختری میاااااااااد اگه قابل باشم واست خیلی دعا کردم ایشالله خوشبختیتون هزار برابر بشه 7 عدد مقدسیه باران گوگولیم که 7ام به دنیا میاد دیگه مقدس ترم میشهههههههه قربونش برم قدمشم خیره توافق تو مذاکرات 5+1 و ... خیلی دوس دارم از نزدیک ببینمت دوست خوبم همیشه از پستات و جوابای کامنتات حس خوبی میگیرم بهترینارو واست آرزو میکنم امیدوارم خیلی خیلی زود با یه پست پر از شادی بیاااااااااای دیگه داره گریم میگیره ازخوشحالی واسم دعا کن پیشاپیش مبااااارک تو بارانمو به خدا میسپارم نگران آران تپلمم نباش خدای مهربون یه کاری میکنه بهش خوش بگذره تا مامان گلش بیاد. خداحافظ
جیران بخشنده
6 آذر 92 22:00
مرجان جون یه وب ساختم خوشحال میشم بهم سر بزنیدhttp://jiji77.niniweblog.com/
زری مامان مهدیار و صدرا
6 آذر 92 22:06
یا عالمه به یادتم مرجان نازنینم ایشالا که زایمان راحتی داشته باشی و خدا بهت صبر و آرامش بده مامانی خوب
راحیل
6 آذر 92 23:24
عزیزم ناراحت نباش این روزا هم می گذره ناراحت نباش
آهو
7 آذر 92 7:40
مرجان جون ایشالا به خوبی و خوشی اموروز باران خوشگله بیاد تو بغلت و آران جونم بزودی خواهرشو بیبینه از خدا می خوام همه چیز به خوبی تموم بشه و خیلی زود یعکس دسته جمعی بزاری دعات میکنم ازت می خوام در لحظات حساس امروزت ما را دعا کنی اخه مستجاب میشه ایشالا
مامان بردیا
7 آذر 92 8:45
مرجان عزیز از صبح زود تا الان دارم به شما و باران جون فکر میکنم. آرزومند سلامتی هر دوتون هستم. ما رو بی خبر از حالت نذار حتی شده یک خط بنویس. مرسی عزیزم. قدمش مبارک
زهرا
7 آذر 92 10:23
سلام مرجان جون.... امروز پنج شنبه است بدون بفکرتم و ان شاالله زودی بیایی و از حال خوبتون بنویسی
مامان هستی کوچولو
7 آذر 92 10:43
عزیزم امروز پنج شنبه اس ، رفتی دیگه به سلامتی؟خیلی به یادتم گلم ایشالا زودی با خبرای خوب بیای منتظرتیممممم
نرگس مامانه باران
7 آذر 92 10:49
ای جونم حتما الان باران جونم به دنیا اومده مرجان عزیزم از دیشب همش به یادتم امیدوارم زایمانت راحت باشه
مامان ساجده
7 آذر 92 12:08
مرجان جون اميدوارم زايمان راحتي داشته باشي البته الان فكر ميكنم كه باران جونم پا به دنياي ما بزرگترا گذاشته قدمش خير و سلامتي
عمهِِ ِ آتنا
7 آذر 92 12:30
مامانیه گل واست دعا میکنمممممم
مامان بنيتا
7 آذر 92 12:40
مرجان جونم خوبي ايشالا به سلامتي زايمان كردي و باران نازو تو بغلت گرفتي اومدم ببينم قبل از بيمارستان پست گذاشتي ديدم نيست تو رو خدا عكساي باران زود برامون بذار بيصبرانه منتظرم
مامان رادین
7 آذر 92 12:49
سلام مامانی الان ساعت نزدیک 1 بعد از ظهره و فکر کنم مامان مامانی شده باشی تا حالا قدم گل دخترت مبارک براتوم ارزوی سلامتی دارم
شقایق مامان آرشا
7 آذر 92 13:09
الهی راست می گی کسی نمی تونه درکت کنه خیلی سخته امیدوارم روزای آخر لااقل آران آروم باشه تا تو کمی آروم شی
حسنا(زیباترین آغاز)
7 آذر 92 13:17
بالاخره 7 آذر شد!!!هـــــــــــــــــــورااااا !! تبریک میگم حسابی بهتون مرجان جووون و آران عزیز!! قدم نو رسیده مبارک!! ایشالاااااااا همیشه سلامت و شاد باشین!! باران جون اومدنت به این دنیارو بهت حسابی تبریک میگم عزیزم!!
شقایق مامان آرشا
7 آذر 92 13:17
اینبار اومدم بگم تولد تولد تولد باران جون مبارک نمی دونم چه ساعتی فرشته کوچولو زمینی میشه اما خواستم بگم هوای شهر ما به افتخار اوندنت بارونیهههههههههه همه بارون امروز روز زمین سورو ساتی به یمن قدمت دارن
مینا مامان آرمانی
7 آذر 92 16:35
سلام گلم.ایشالله که الان تمام اون سختی ها رو پشت سر گذاشتی.صحیح و سلامت باشی.من که دیگه طاقت ندارم عکس باران جونو کی میزاریی ی.در اولین فرصت بزار خیلی مشتاقم.ایشالله کا هر دوتا تون سالم باشین
سپیده
7 آذر 92 16:49
فک کم الان دیگه باران جون به دنیا امده . تولدش مبارک
majede
7 آذر 92 19:26
قدم نو رسیده مبارک باشه مرجان عزیزم...خدا این خانواده 4 نفره رو سالم و خوشبخت نگه داره ایشاللههههههههه..
آوا
7 آذر 92 19:41
هوراااااا تولدت مبارک فرشته کوچولو مرجان جون به خانواده ی 4 نفریتون تبریک میگم +از طرف من آران وباران خوشگلتو ببوس برای هردوشون یه دنیا سلامتی آرزو میکنم
دخترک;
7 آذر 92 20:54
سلام مرجان جان امروز روز زایمانته اومدم بگم به یادتم و منتظر خبرای خوب
صبـــــا خـــاله ی آیســـا
7 آذر 92 21:07
عزیزم حالت چ طووره؟؟؟
مامان ماهان و ملیکا
7 آذر 92 22:09
امروز دیگه وقتشه . اگه باران جون به دنیا اومده مبارکه اگرم که نه ایشالا به سلامتی به دنیا بیاد بیصبرانه منتظر دیدنتونم
مريم مامان آريا
7 آذر 92 22:17
قدم نو رسيدتون مبارک انشالله همه مشکلات با ورود باران جونمون برطرف بشه ديگه تموم شد انشالله به زودي بيا خبر سلامتيتو بده
زهرا
7 آذر 92 22:53
بازم اومدم بگم بیادتم ان شاالله مرجان جون و نی نی های گلش به همراه همسر مهربونش در کنار هم شاد و سلامت باشن.
سحر
8 آذر 92 1:41
احتمال زیاد الان زایمان کردی .. از خدا می خوام که خوب خوب باشی و سالم و سلامت عملت تموم شده باشه خودت و دخملی سالم برگردین خونه
آناهیتا مامانیه آرمیتا
8 آذر 92 3:30
الان ۳:۳۰صبحه جمعه اس حتماالان باران جون بغلته عزیزم امروزخیلی به یادت بودم امیدوارم راحت بوده باشه
آناهیتا مامانیه آرمیتا
8 آذر 92 3:32
مرجان جون حتماالان باران جونی کنارته ، امروزخیلی به یادت بودم امیدوارم راحت بوده باشه
سهیلا مامان آیسا
8 آذر 92 8:58
سلام مرجان جون......اومدم قدم نورسیده ودوباره مادر شدنت رو تبریک بگم.ایشالا هزار سال زیر سایه پدر ومادر خوبی مثل شما شاد وسلامت باشه باران گلم.وخدا حفظش کنه براتون.
مامان ارادخان
8 آذر 92 11:28
سلام الان که می نویسم جمعه است امیدوارم فارق شده باشی و باران ناز هم توی بغلته و اون افسردگی هام رو به اتمام باشه به قول مامانم بچه داری بر سر داری واقعا همینطوره مخصوصا بچه پسر باشه و شیطون آراد جون هم مرا کلافه کرده شبها تا دیروقت بیداره و من هم باید فرداش صبح زود برم سرکار حسابی کلافه میشم و میزنم زیر گریه ولی چه میشود کرد هر شیرینی سختی کشیدن را هم داره ولی کمی صبر کن دیگه سریع دوران بچه دارت تموم مبشه و روزهات میشه واسه خودت ولی سعی کن توی این مدت از کسی کمک بگیری یا پرستار بیاری
زهرا
8 آذر 92 14:11
امروز جمعه است امیدوارم باران جون بسلامتی بدنیا اومده و آران جونم اذیت نشده باشه.......مرجان جونم برات آرزوی سلامتی دارم
نیر
8 آذر 92 16:45
من باران جونمو میخوام ببینم امروز جمعه هست یعنی باران دو روزه به دنیا امده مبارکهههههههه
لیلا جواهری
8 آذر 92 17:07
سلام عززززززززززززززززززیزم شرمنده که این مدت بهتون سر نزدم چون خودم هم خیلی بیحوصلم. اما من خوب خوب درکت میکنم چون به نوع دیگه این روزها رو گذروندمو شاید بعضی جاها بدتر از شما هم بوده. اما صبور باش همه چیز درست میشه. البته الان که دیگه باران زبیا رو در آغوش گرفتی. مبارکت باشه گلم. به خدا قصد نا امید کردنت رو ندارم.اما باید خودتو برای حسودیهای آران آماده کنی. پس خیلی قوی باش. به خدا این روزها خیلی زود میگذره دلت با تمام سختیها برای بعضی لحظه هاش تنگ میشه. قدمش مبارک باشه و نامدار و سربلند
مامان بنيتا
8 آذر 92 17:30
مرجان جون خوبي قدم نورسيده مبارك باشه شمارتو نداشتم زنگ بزنم منتظر ديدن باران جونم زودتر بيا
فاطمه مامان ملودی
8 آذر 92 19:19
عزیزم ب دنیا اومدن گل دخترتو بهت تبریک میگم وامیدوارم قدمش پراز خیر وبرکت باشه وبهترینا درانتظارش باشه واست کلی دنیا کردم تا هم خودت درد نداشته باشی هم باران آروم باشه وهم آران بی تابی نکنه امیدوارم این روزا ب وقف مرادت باشه مرجان گل دختر وآران جان وازطرف ببوس
مريم مامان نيكان
8 آذر 92 22:25
عزيزم هرچي خيره ميشه عجله نكنيد ولي شما كه صبر كرديد يك دفعه اي مي انداختيد 09/09/92كه تاريخش قشنگتر بشهزيزم مواظب خودت باشه اميدوارم پست بعديتون روي ماه باران جان رو ببينم
مامان ترنم
8 آذر 92 23:48
مرجان جونم نی نی مبارکه باران جونی خوش اومدی عززززززیزززززم