7 ماهگی نفسم/دومین کوتاهی مو ونشستن خانم طلا /تولد نیکا جونم
سلام عزیزای دلم عروسک کوچولوهای خوشگلم عشق مامان آران گلم
و شیرینی خونه باران خوشگلم
روز به روز که میگذره هر چی میگم کارام کمتر میشه میبینم نه
بیشترررررررررر میشه والا منم وقت نمیکنم اپ کنم یا به دوستای گل
بامعرفتمون سر بزنم و پستای ماهگردای 2 تا فندقا دیر میشه
اول از همه 7 ماهگیت مبارک نفسم عروسم ملوسم شیرینم خوش خنده
خوشگلممممممممممم دوم اینکه موهای خوشگلتو کوتاه کردیم
چون کلا مدلش بالاییه بقول ددی مثل استن لورن میمونه عمو امیرم
میگه شبیه هایده هست موهات
و اینکه چند وقتی میشینی البته نه با تسلط کامل ولی خوب دیگه بلدی
ماشالا هزار ماشالاااااااااااااااااااااااااا ووروجک شدی همش میخندی و ذوق
میکنی و از خوشحالی جیغ میزنی و غش غشای خنده خیلی میخوای
حرف بزنی یا همش روی دستات بلند میشی و تلاش میکنی که رو
زانوهات بلند شی ولی نمیتونی عسلم غذا هم میخوری ولی وقتی ما
سر ناهار و شام باشیم انقدر نگاهههههه میکنی کوفتمون میشه یه
تیکه نون میدی باهاش بازی میکنی تا میخوای بخوری از دستت میگیریم
اخه انقدر تفیش میکنی که نگو بعد گریه هااااا میکنی ماهم یه دونه
سالمشو میدیم
دیگه بگم از پسرم قند عسلم که وای وای گل بود به سبزه نیز اراسته
شد لجبازی سن و سالت که اضافه شده به کارات من دیگه کلا بی
اعصاب هی جیغ میزنی پا میکوبی یه چیزیاااا ولی خوب در کنارش
شیرینیای خودتو داری و بهشم اضافه میشه هر روز
و اینکه خودت خیلی دوست داری غذا بخوری همش قاشقو از دستم
میگیری فدات شممم این روزا انقدر درگیرم که عکسم کم میگریم ازتون
راستی دقت کردم دیدم صدای الاغو میگی آیییییی آیییییییی بعضی وقتا گربه رو میگی مه مه مه
همسایه مامانم اینا یه سگ بزرگ خوشگل اورده بود تو حیاط تو به جای
اینکه بترسی رفتی تو 2 سانتی سگه ذل زدی میخندی میگی دییییی
واواوواواواوا هر هر میخندی بعدش ناز کردی اونم آیییییییییی لیست زدا
بعدش کلی سابیدمت دست و پاتو
به یه نتیجه رسیدم که شاید بتونم از پوشک بگیرمت چون یه بار خونه
مامانی بودیم من بیرون بودم پوشکت تموم شد مامانی هم عوضت کرده
بود باز گذاشتت و خوابیدی بعد 2ساعت دیدم تمیزیو پس ندادی از دکترم
شنیدم میگه اگه 1 تا3 ساعت بچه خشک بمونه یعنی میتونی شروع
کنی بگیری از پوشک نمیدونم حالا تو فکرشم
دیگه و اینکه جمعه تولد یکی از دوستای خوشگل وبلاگیمون بود نیکا جون
تولد3سالگیت مبارک خوشگلممممممممممم من هم خیلی دوست
داشتم ولی دودل بود اخه تاحالا کلی از دوستامون دعوت کرده بودن یا قرار
گذاشته بودیم ولی من با 2 تا نمیتونستم برم خلاصه که ارانو گذاشتم
پیش مامانی با باران رفتیم ولی کلی پشیمون شدم چون اونجایی که
رفتیم جای بازی برای بچه ها داشتو من نمیدونستم کلی عذاب وجدان
گرفتم ولی خوب اگرم میومد حتما صاف میشدم چون باران همش بغلم
بود ولی خیلییییییییییییییی خوش گذشت سمانه جونم برای آران
خوراکی و بادکنک داد آرانم کلی ذوق کرد مرسی سمانه جون همه چیز
عالیییییییییییییییی بود فدات شم خیلی زحمت کشیدی دوست
گلممممممممممم
1 هفته پیشم رفتیم باغ عمه پری اینا از صبح خیلی خوش گذشت ولی
اصلا نتونستم عکس بگیرم ازتون چون آقا اران جدیدن دوربینم ببینه میگیره
از دستم
باغ عمه پری / آرانم تا دوربین دید میخواست بیاد بگیره
آران و النا دختر عمه افسانه از اب بیرون نیومده پریدن رو سه چرخه
آران خان هپلی از خواب بیدار نشده رفته سراغ بستنی
بارانم دلش خواست بچم دیگه
کلوچه مامان با موهای کوتاه
ماجرای همیشگی
عسلم وقتی میشینه از خنده غش میکنه
باران و امیر سام عسلمممممممممممم
تولد نیکا خوشگلم
از سمت راست بنیتا جونم.بارن جونم.این دختر خوشگلم فامیل نیکا جون
بود نمیدونم اسمشونو بعد نگین جون نیکا خوشگلم و هستی خانم گیسو
جونم آرمیتا جونم و اوا جونم بغلیو نمیدونم باز و بعدشم متین خوشگل تک
پسر اونجا جای ارانم خیلی خالی
من و بارانی
ببخشید پسرم ایندفعه خیلی از تو کم عکس داشتممممممممممممم
عشقای کوچولوم دوستتون دارممممممم زیادددد